الموضوع: این امام مبین است؛ همان کتاب مبین یا کتاب مادر که نزد پروردگار عالمیان است.... مقایسه بیان باطل و دروغ و بیان مهدی منتظر درمورد ذکر

النتائج 1 إلى 2 من 2
  1. افتراضي این امام مبین است؛ همان کتاب مبین یا کتاب مادر که نزد پروردگار عالمیان است.... مقایسه بیان باطل و دروغ و بیان مهدی منتظر درمورد ذکر

    - 1 -
    الإمام ناصر محمد اليماني
    14 - 12 - 1431 هـ
    21 - 11 - 2010 مـ
    11:49 مســاءً
    ــــــــــــــــــــ

    این امام مبین است؛ همان کتاب مبین یا کتاب مادر که نزد پروردگار عالمیان است....
    مقایسه بیان باطل و دروغ و بیان مهدی منتظر درمورد ذکر

    آنچه که در ادامه می‌آید نقل قولی از یکی از کتب شیعه است:
    اقتباس المشاركة :
    واما فرموده خداوند تعالی: (( وانه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم )) درمورد آن در معانی الأخبار ۳۲-۳۳ از شیخ صدوق نقل شده است:
    احمدبن علی ابن ابراهیم ابن هاشم-رحمة الله- گفت: پدرم از جدم نقل کرد که او از حماد ابن عیسی و او از ابوعبدالله علیه السلام در مورد فرموده خداوند عزوجل (( اهدنا الصراط المستقيم )) گفته است مقصود أمير المؤمنين عليه السلام و معرفت نسبت به ایشان است و دلیل اینکه صراط مستقیم أمير المؤمنين عليه السلام است این فرموده خداوند عز وجل است که: (( وإنه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم )) و این أمير المؤمنين عليه السلام در أمّ الكتاب است که خداوندعز وجل می‌فرماید: (( اهدنا الصراط المستقيم )).
    ودر كتاب (الغارات 2/894) إبراهيم بن محمد الثقفي:
    محمد بن العباس (ره) از أحمد بن إدريس از عبد الله بن محمد عن عيسى از موسى بن القاسم از محمد بن علي بن جعفر نقل کرده: شنیدم الرضا عليه السلام می‌گوید: پدرم عليه السلام هنگام خواندن این آیه (( وإنه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم )) فرمود: این علي بن أبي طالب عليه السلام است.

    ودر كتاب (شرح الأخبار 1/244) ازلقاضي النعمان:
    العلا, گفت: از أبا عبد الله جعفر بن محمد عليه السلام در مورد فرموده خداوند تعالى: (( وإنه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم )). سؤال کردم .گفت: او أمير المؤمنين علي (صلوات الله عليه) است که حکمت وفصل الخطاب به او عنایت شده که وارث علم الأولين است و نام او در صحف الأولى آمده وخداوند بر هیچ نبي مرسلی کتابی نازل نفرموده مگر نام رسولش محمد صلى الله عليه وآله در آن آمده واسمه وپیمان ولایت عليه السلام گرفته شده است.

    وفي (المزار 218) مشهدي:
    السلام على أمين الله في أرضه وخليفته في عباده, والحاكم بأمره، والقيم بدينه، والناطق بحكمته، والعامل بكتابه، أخي الرسول، وزوج البتول، وسيف الله المسلول، السلام على صاحب الدلالات والآيات الباهرات والمعجزات القاهرات، المنجي من الهلكات، الذي ذكره الله في محكم الآيات، فقال تعالى: (( وانه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم )).

    و در زیارتی دیگر (ع) فرموده است: أيها النبأ العظيم السلام عليك يامن انزل الله فيه (( وانه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم ))...
    و در دعای روز غدیر در (المزار 287) آمده است: وأشهد أنه الإمام الهادي الرشيد أمير المؤمنين الذي ذكرته في كتابك فانك قلت وقولك الحقّ (( وانه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم )).

    وفي (بحار الأنوار23 م2109):
    دركنز جامع الفوائد و درتأويل ظاهر آیات آمده است: حسن بن أبي الحسن الديلمي با استناد به أبي عبد الله عليه السلام نقل می‌کند که کسی از فرموده خداوند عز وجل سؤال کرد: (( وأنه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم )) گفت: این أمير المؤمنين است.
    دركنز جامع الفوائد و درتأويل ظاهر آیات آمده است: محمد بن العباس از أحمد بن إدريس ازعبد الله بن محمد از عيسى ازموسى بن القاسم از محمد بن علي بن جعفر نقل کرده است: از الرضا عليه السلام شنیدم که فرمود: پدرم (عليه السلام) این ایه را تلاوت نمود: (( وإنه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم )) و فرمود: علي بن أبي طالب (عليه السلام).

    انتهى الاقتباس
    پایان بیان باطل
    و در ادامه ، بیان حق مهدی منتظر ناصر محمد یمانی می‌آید:

    بسم الله الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ {إِنَّ اللَّهَ وَمَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النّبيّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا} صدق الله العظيم [الأحزاب:56].
    خداوندا سلام و صلوات و برکت بر جدم محمد رسول الله و خاندان پاکش و بر إمام عليّ عليه الصلاة والسلام -خلیفه‌ای که بعد از او درقاعده کتاب معین شده بود - باد و بر حکام صالح مسلمین أبي بكر وعُمر وعُثمان والصلاة والسلام و تمام یاری رسانان و پیروان حق تا یوم الدین باد.
    ای جماعت شیعیان و سنیان؛ سزاوار نیست امام مهدی ناصر محمد یمانی برای راضی کردن شما از امیال و هواهایتان پیروی کند؛ بلکه خداوند است که شایسته راضی شدن است و من عابد رضوان خداوند رحمن هستم.خداوند مقرر داشته تا در موارد اختلافات دینی میان شما به حق حکم دهم و امام مهدی مأمور است تا درموارد اختلافتان، تنها احکام حق الهی را از آیات محکم کتابش برایتان استنباط کنم. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ} [الشورى:10].
    {وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْمًا لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ} [المائدة:50].

    {فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ (44)} [المائدة].

    {وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بالحقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ} [المائدة:48].

    {إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَنْ يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (51)} [النور].

    {أَفَغَيْرَ اللّهِ أَبْتَغِي حَكَماً وَهُوَ الَّذِي أَنَزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلاً} [الأنعام:114].

    {وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ (49)} [المائدة].

    {إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ} [النمل:76]

    {أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللَّهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّى فَرِيقٌ مِنْهُمْ وَهُمْ مُعْرِضُونَ ( 23 )} صدق الله العظيم [آل عمران].

    این فرمان خداوند به شماست که اگر درامور دینی دراحادیث سنت بیان نبوی دچار اختلاف شدید؛ خداوند به شما امر می‌کند حدیث نبوی را به آیات محکم و بینه کتاب که ایات ام الکتابند ارائه کنید؛ اگر حدیث مخالف حتی یک آیه از آیات محکم کتاب باشد بدانید محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم؛ آن را بیان نفرموده است؛ بلکه از احادیثی است که در سنت بیان، به دروغ به رسول الله و صحابه نیکوکار او نسبت داده شده است و سزاوار محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم؛ نیست که آیه‌ای از آیات کتاب خداوند را توضیح دهد د رحالی که توضیح او برخلاف آیات محکم کتاب باشد. چون هم قرآن و هم سنت بیان آن از نزد خدا آمده است، پس اگر حدیثی در سنت بیان مخالف آیات محکم قرآن او باشد؛ حدیثی است که به دروغ به نبی الله نسبت داده شده و کسی غیر از خداوند و رسولش آن را بیان کرده و به دروغ به صحابه نیکوکار او نسبت داده است . قاعدتاً باید به این امر ایمان داشته باشید که احادیث سنت بیان نیز از نزد خداوند است و از روی گمان و ظن بیان نشده چون ظن کسی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند. برای همین خداوند درمورد قاعده کشف احادیث دروغی که به نبی نسبت داده شده‌اند فتوا داده و امر می‌کند که اگر حدیث نبوی افترا بوده و به دروغ به نبی نسبت داده شده باشد و اگر از جانب خدا و رسولش نباشد؛ حتماً مخالف آیات محکمی که آیات ام الکتابند خواهد بود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَكَفَى بِاللَّهِ وَكِيلًا (81) أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآَنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا (82)} صدق الله العظيم [النساء].
    این حکم خدا میان شماست که آن را در آیات محکم کتاب پیدا می‌کنید؛ خداوند به شما امر می‌کند که احادیث سنت بیان نبوی را به آیات محکم قرآن عرضه کنید؛ خداوند برایتان فتوا داده است که احادیثی که از غیر خدا و رسولش به شما رسیده باشند به کل با آیات محکم قرآن اختلاف بسیار زیادی دارند چرا که حق و باطل ناقض یکدیگر بوده و امکان ندارد با هم جمع شوند مگر اینکه نور و تاریکی را بتوان با هم جمع کرد؛ آیا نور و ظلمت را می‌توان باهم جمع کرد؟ خیر؛ اگر نور طلوع کند در چشم برهم زدنی تاریکی می‌رود. چراکه احادیث بیان مطمئناً برای بیان بیشتر قرآن و توضیح بیشتر آن برای علمای امت آمده‌اند و سزاوار نیست که احادیث بیان برخلاف آیات محکم قرآن خداوند باشند و برای همین محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم فرموده است:
    [اعرضوا حديثي على القرآن فما وافق القرآن فأنا قلته وما خالف القرآن فليس مني].
    [حدیث مرا به قرآن عرضه کنید؛ آنچه که موافق قرآن است از من است و هرچه که برخلاف قرآن باشد از من نیست]
    و محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم فرموده است:
    [إنها تكون بعدي رواة يروون عني الحديث، فأعرضوا حديثهم على القرآن، فما وافق القرآن فخذوا به، وما لم يوافق القرآن فلا تأخذوا به]
    [ بعد زا من راویانی خواهند بود که از من حدیث روایت خواهند کرد. حدیث آنان را به قرآن عرضه کنید. هرچه موافق قرآن بود استفاده کنید و هرچه مخالف قرآن بود را رها کنید]
    ومحمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم فرموده است:
    [سيأتيكم عني أحاديث مختلفة، فما جاءكم موافقاً لكتاب الله ولسنتي فهو مني، وما جاءكم مخالفاً لكتاب الله ولسنتي، فليس مني].

    [ احادیث مختلفی از من به شما می‌رسد. هرچه موافق کتاب خداو سنت مت بود از من است و هرچه مخالف کتاب و سنت من بود از من نیست]
    صدق محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم.
    چون نباید و سزاوار احادیث بیان نیست که مخالف آیات محکم قرآن باشند؛ بلکه همان طور که در کتاب و سنت برای‌تان روشن شده قرآن مرجع حل اختلافات در احادیث بیان هستند واین احادیث برای بیان و توضیح بیشتر قرآن آمده‌اند و شرط این است که حدیث برخلاف ایات محکم کتاب نباشد حال یا موافق ایات محکم کتاب خدا باشد و یا با آن مخالفت نداشته باشد و اما آنچه که مخالف آیات محکم کتاب خدا باشد بر طبق فتوای حق سنت بیان از قول نبی خداوند : [وما خالف القرآن فليس مني]. صدق عليه الصلاة والسلام.
    درمورد احادیث سنت بیان که از ائمه آل بیت نقل شده نیز همین طور است. ایشان بیان حق قرآن را برای مردم عنوان می‌کردند و سزاوار آنان نیست که بیانی مخالف قرآن و یا سنت بیان نبی علیه الصلاة و السلام بیاورند؛ حال یکی از روایاتی که به دروغ به ائمه آل بیت نسبت داده شده را بررسی می‌کنیم:
    اقتباس المشاركة :
    احمدبن علی ابن ابراهیم ابن هاشم-رحمة الله- گفت: پدرم از جدم نقل کرد که او از حماد ابن عیسی و او از ابوعبدالله علیه السلام در مورد فرموده خداوند عزوجل (( اهدنا الصراط المستقيم )) گفته است مقصود أمير المؤمنين عليه السلام و معرفت نسبت به ایشان است و دلیل اینکه صراط مستقیم أمير المؤمنين عليه السلام است این فرموده خداوند عز وجل است که: (( وإنه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم )) و این أمير المؤمنين عليه السلام در أمّ الكتاب است که خداوندعز وجل می‌فرماید: (( اهدنا الصراط المستقيم )).
    انتهى الاقتباس
    پایان
    من امام مهدی برای خدا شهادت می‌دهم؛ شهادت یقین و حق که این حدیث ازشیطان رجیم است و مخالف آیات محکم قرآن عظیم؛ چون خداوند محمد رسول الله -صلّى الله عليه وآله وسلّم- را برنیانگیخته تا مردم را به صراط الإمام علي بن أبي طالب هدایت نماید و این شرک به خداوند است و شیطان رجیم می خواهد شیعیان درمورد پدرم إمام عليّ عليه الصلاة والسلام مبالغه کنند تا باعث گمراه شدن آنان از راه خداوند عزیز حمید گردد. خداوند تمام انبیاء و رسولان را تنها برای این به سوی عالمیان فرستا ده است تامردم را به صراط مستقیم دعوت کنند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيّيِنَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بالحقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الحقّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ} صدق الله العظيم [البقرة:213].
    سؤالی که مطرح می‌شود این است که صراط مستقیم به کدام جهت می‌رود؟ جواب را درآیات محکم کتاب که برای عالم و جاهل نازل شده می‌یابید. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (52) صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الأمُورُ (53)} [الشورى].
    {مَّا مِن دَابَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ} [هود:56].

    {وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ} [الأنعام:153].

    {وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنتُمْ تُتْلَى عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللّهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ وَمَن يَعْتَصِم بِاللّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ} [آل عمران:101].

    {فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ بِاللّهِ وَاعْتَصَمُواْ بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا} [النساء:175]

    {قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ} صدق الله العظيم [الأنعام:161]

    پس برای عالم و جاهل‌تان روشن شد که صراط مستقیم راهی است به سوی خداوند عزیز حمید؛ تصدیق فرموده خداوند تعالی:

    {وَيَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ هُوَ الحقّ وَيَهْدِي إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ} صدق الله العظيم [سبأ:6].
    و خداوند تعالی می‌فرماید:{إِنَّ هَذِهِ تَذْكِرَةٌ فَمَن شَاء اتَّخَذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِيلاً (19)} صدق الله العظيم [المزمل].

    همانا که محمد رسول الله و تمام رسولان پیش از او و تمام ائمه برگزیده، همه‌ی ما را خداوند برانگیخته تا مردم را به راه خداوند عزیز حمید،‌خداوند یکتا و بی‌شریک هدایت کنیم. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّنَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بالحقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ ءَامَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الحقّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ} صدق الله العظيم [البقرة:213].
    همانا که صراط مستقیم تنها به سوی خداوند است نه به سوی پدرم إمام علي بن أبي طالب عليه الصلاة والسلام، آیا از خدا پروا نمی‌کنید؟ از من پیروی کنید تا با قرآن مجید شما را به راه خداوند عزیز حمید هدایت کنم.تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَكَذَلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحاً مِّنْ أَمْرِنَا مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَكِن جَعَلْنَاهُ نُوراً نَّهْدِي بِهِ مَنْ نَّشَاء مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ (52) صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الأمُورُ (53)} صدق الله العظيم [الشورى].
    حال به سراغ بیان باطلی می‌آییم که حاصل وسوسه شیطان رجیم است .در کتاب معانی الأخباردرباره فرموده خداوند عزوجل از أبي عبد الله (عليه السلام) نقل شده است:
    اقتباس المشاركة :
    (( اهدنا الصراط المستقيم )) گفته است مقصود أمير المؤمنين عليه السلام و معرفت نسبت به ایشان است و دلیل اینکه صراط مستقیم أمير المؤمنين عليه السلام است این فرموده خداوند عز وجل است که: (( وإنه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم )) و این أمير المؤمنين عليه السلام است.
    انتهى الاقتباس

    پایان
    پاسخ را مستقیم به خداوند عزیز و حکیم می‌سپاریم چون این آیه که از آیات محکم کتاب و برای عالم و جاهل‌تان آشکار و روشن است، درمورد قرآن عظیم به شما فتوا می‌دهد که این کتاب از روی لوح محفوظی که نزد پروردگار عالمیان است نوشته شده است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآناً عَرَبِيّاً لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (3) وَإِنَّهُ فِي أمّ الكتاب لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ (4)} صدق الله العظيم [الزخرف].
    آیا این آیه که فتوا می‌دهد قرآن در ام الکتاب یعنی کتاب اصلی موجود است نیاز به بیان و تفسیر دارد؟ کتاب اصل نزد خداوند است و با نام کتاب مکنون خوانده می‌شود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (74) فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ (75) وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ (76) إِنَّهُ لَقُرْآَنٌ كَرِيمٌ (77) فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ (78) لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ (79) تَنْزِيلٌ مِنْ ربّ العالمين (80)} صدق الله العظيم [الواقعة].

    بنگرید که خداوند تعالی فتوا می‌دهد که قرآن عظیم از کتاب مکنون نازل شده است.تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {إِنَّهُ لَقُرْآَنٌ كَرِيمٌ (77) فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ (78)} صدق الله العظيم[الواقعة].
    {بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ(21) فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ (22)} صدق الله العظيم [البروج].

    و لوح محفوظ همان کتاب مبین است که خداوند در آن هرچه که بوده وتا روز دین خواهد بود را نوشته است؛ اینکه انبیا از قول پروردگارشان به مردم چه گفته‌اند و پاسخ مردم به بندگان چه خواهد بود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِين} صدق الله العظيم [يس:12].
    ممکن است یکی از برادران شیعه بخواهد بگوید:" آیا نمی‌بینی مقصود خداوند از این فرموده {وَكُلّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِين} امام علی است؟ لذا امام علی از حوادث گذشته و آینده عالم تا فرا رسیدن یوم الدین آگاه است" امام مهدی ناصر محمد یمانی در پاسخ می‌گوید: خداوند تعالی می‌فرماید: {إِنْ عِنْدَكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بِهَذَا أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (68) قُلْ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ (69) مَتَاعٌ فِي الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذِيقُهُمُ الْعَذَابَ الشَّدِيدَ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ (70)} صدق الله العظيم [يونس].

    در اینجا کلمه امام در یک آیه متشابه آمده است و تشابه در این فرموده خداوند تعالی است: {إِمَامٍ مُبِين} صدق الله العظيم، و برای همین بعضی از شما تصور کردید که مقصود امام علی بن ابی طالب است و برخی دیگر می‌گویند این امام مهدی است که حساب همه چیز را داشته و از همه چیز باخبر است! امام مهدی در پاسخ آنان می‌گوید: اما من برای خداوند به حق و یقین شهادت می‌دهم؛ من امام مهدی جز آنچه که خداوند در بیان حق آیات کتاب قرآن به من آموخته است، چیزی نمی‌دانم و خداوند به من آموخته است که مقصود از " امام مبین" کتاب حکمی است که نزد پروردگار عالمیان است علت اینکه به آن"امام مبین" گفته می‌شود این است که بدون ظلم از حق سخن می‌گوید. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُوْلَـئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً}
    [الإسراء:71].

    پس آن "امامی" که امت‌ها به سوی آن خوانده می‌شوند چیست؟ جواب را در آیات محکم کتاب و در این فرموده خداوند تعالی می‌یابید:
    {وَتَرَى كُلَّ أُمَّةٍ جَاثِيَةً كُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَى إِلَى كِتَابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [الجاثيه:28].

    آیا می‌دانید که کتاب هم با نام "امام" نامیده می‌شود چون خداوند به مردم فرمان داده تا از کتابش پیروی کنند؟ و خداوند تعالی می‌فرماید:‌
    {وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ} صدق الله العظيم [الأحقاف:12].
    و اما فرموده خداوند تعالی: {وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِين} صدق الله العظيم [يس]،
    این کتاب حکم پروردگار عالمیان است که به حق در میان متخاصمان سخن می‌گوید و لذا به عنوان امام نامیده می‌شود. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {هَذَا كِتَابُنَا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بالحقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [الجاثيه:29]

    چون این کتابی است که خداوند تمام اعمال خلق را قبل از اینکه آنها را بیافریند - از روی علم غیب خود- درآن جمع‌آوری نموده و آن را حکم میان کسانی قرار داده که با هم اختلاف دارند. کسی که با این کتاب مخالفت کند در مسیر باطلی است چون عصیان کنندگان منکر اعمال بدی می‌شوند که ملک عتید در آن ثبت کرده است . ملک عتید می‌گوید:
    {هَذَا كِتَابُنَا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بالحقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم
    و این "امام مبین" است؛ همان کتاب مبین و کتاب مادر است که نزد پروردگار عالمیان است و خداوند همه چیز را در آن به حساب آورده و جمع کرده است. هرچه بوده و تا یوم الدین خواهد بود درآن آمده و هر اتفاقی که افتاده و خواهد افتاد- چه کوچک وچه بزرگ- و همین طور روزی تمام موجودات زمین -فرقی ندارد مورچه‌ای باشد که راه می‌رود یا هر موجودی که در زمین می‌جنبد یا انسان و یا پرندگانی که پرواز می‌کنند- روزی همه آنها چه از دانه‌ها باشد یا غیر آن تا یوم الدین در این کتاب مسطورمقدر و مکتوب شده است. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلا رَطْبٍ وَلا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِينٍ} صدق الله العظيم [الأنعام:59].

    سپس علم غیب رونوشتی ازتمام اعمال بندگان را در آن می‌نویسد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {إِنَّا نَحْنُ نُحْيِ الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ(12)} صدق الله العظيم [يس].

    چون تمام اهالی آتش بر آنچه را که ملک عتید برعلیه آنها نوشته است اقامه دعوی نموده وتمام آن اعمال بد را انکار می‌کنند. این انکار بلافاصله بعد از مرگ‌شان شروع شده و روز قیامت نیز ادامه می‌یابد و خداوند تعالی می‌فرماید:
    {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ فَأَلْقَوُاْ السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ بَلَى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [النحل:28].
    انکار آنها بلافاصله بعد از اینکه ملک عتید با کمک ملک رقیب جان آنها را گرفت، شروع می‌شود. آنها تمام اعمالی را که ملک عتید ثبت نموده انکار کرده و می‌گویند: {مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ} .ملک عتید همراه شاهدی که او را از نسبت دروغ آنها بری می‌کند-ملک رقیب- درمورد اعمال بدی که منکران حاضر به قبول ارتکاب‌شان نیستند جواب می‌دهد: {بَلَى إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ}
    ، یعنی آنها حکم را به خداوند علام الغیوب باز می‌گردانند؛ کسی که از اعمال بندگان -چه آنان که زودتر به دنیا آمده‌اند و چه آنان که دیرتر- باخبر است وقبل از آفریدنشان درعلم غیب خود می‌داند آنها چه خواهند کرد. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ (23) وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنْكُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ (24)} [الحجر:14].
    تا اینکه در یوم الدین به درگاه پروردگارشان می‌آیند؛ یکی خصمش را هل داده و جلو می‌راند و شاهدی هم همراه آنان است. "سائق" همان ملک عتید است که خصمش یعنی انسانی که منکر اعمالش است به سوی خدا می‌راند تا او حکم کند آیا ملک عتید به آن انسان ظلم کرده و کار نکرده را به حساب او نوشته است؟ و اما شاهد، ملک رقیب است چون او شاهد اعمال بدی بوده که فرد انجام داده ولی مأمور ثبت آن اعمال بد نبوده است و به همین دلیل شاهدی خواهد بود که شهادتش حق است. اما انسان‌هایی که به خود ظلم کرده‌اند؛ اعمال بدی را که ملک عتید در موردشان نوشته است، انکار می‌کنند وبه شهادت شاهد- ملک رقیب- ایراد می‌گیرند. پس خداوند کتاب مبین؛ یعنی کتابی که حاوی علم غیبی است که تنها در نزد خداوند سبحان و بزرگ مقام است را بیرون می‌آورد. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {هَذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُمْ بالحقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [الجاثية:29]
    بندگانی که اعمال بد مرتکب شده‌اند به خاطر آنچه که در کتاب ثبت شده هراسان هستند چون می‌دانند ملک عتید و شاهدش به آنها هیچ ظلمی نکرده‌اند و می‌دانند وقتی کتابی حاوی علم غیب از عرش نازل شود کاملا با کتابی که ملک عتید نوشته است مطابقت خواهد داشت. آنها می‌دانند که این مراقبان هیچ ظلمی به آنان نکرده‌اند و خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا} صدق الله العظيم [الكهف:49].
    همانا که مجرمان این سخنان را پیش خود می‌گویند و به زبان نمی‌آورند. آنها به خود می‌گویند:
    {يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا}
    ولی جز انکار؛ کار دیگری از دست‌شان برنمی‌آید و می‌گویند از این اعمال بد بی‌خبرند و برای خدا به خدا قسم می‌خورند؛ چون گمان می‌کنند کتاب مبین را هم فرشته‌ای مانند ملک عتید نوشته است و نمی‌دانند که این خداوند علام الغیوب است که کتاب مبین را نگاشته ؛ او که از قبل می‌داند بندگان چه خواهند کرد. از آنجایی که مجرمان نمی‌دانند "کتاب مبین" مختص خداوند است؛ لذا در صحت آن اشکال وارد کرده و برای خدا به خدا قسم می‌خورند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعاً فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَيْءٍ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ (18)} صدق الله العظيم [المجادلة]
    پس خشم خدا نسبت به آنان بیشتر شده و بر دهان‌شان مهر می‌زند تا دست و پا و پوست‌شان شهادت دهد که چه می‌کردند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ (65)} صدق الله العظيم [يس].
    بعد از اینکه اعضای بدن‌شان برعلیه آنان شهادت دادند؛ از ادامه انکار خود مأیوس می‌شوند و خداوند زبان‌شان را باز می‌کند تا با دست و پا و پوست‌شان سخن بگویند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَيْنَا قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ} صدق الله العظيم [فصلت:21].
    آن گاه خداوند آگاه از غیب با ایشان سخن گفته ومی‌فرماید:
    {وَمَا كُنتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَنْ يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَلَا أَبْصَارُكُمْ وَلَا جُلُودُكُمْ وَلَكِن ظَنَنتُمْ أَنَّ اللَّهَ لَا يَعْلَمُ كَثِيراً مِّمَّا تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم [فصلت:22].
    سپس فرمان خداوند به دو فرشته‌ای که متوکل انسان هستند و از ابتدا تا نهایت کار همراه اویند صادر می‌شود. خداوند به ملک عتید و ملک رقیب فرمان می‌ٔدهد:
    {أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ (24) مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُّرِيبٍ (25) الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ (26)} صدق الله العظيم [ق].
    اما شیطان هنوز در جسد این انسان است؛ آنها دو روح در یک بدن و در عذاب با هم شریک هستند. شیطانی که قرین انسان است با شنیدن فرمان خداوند به عتید و رقیب وحشت می‌کند:
    {أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ (24) مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُّرِيبٍ (25) الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلَهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ (26)}
    صدق الله العظيم،
    شیطانی که قرین انسان است تلاش می‌کند خود را تبرئه کند. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَـٰكِن كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ ﴿27﴾ قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُم بِالْوَعِيدِ ﴿28﴾ مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ ﴿29﴾ يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِن مَّزِيدٍ ﴿30﴾ وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ ﴿31﴾ هَـٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ ﴿32﴾ مَّنْ خَشِيَ الرَّحْمَـٰنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُّنِيبٍ ﴿33﴾ ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ ﴿34﴾لَهُم مَّا يَشَاءُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ ﴿35﴾ وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُم بَطْشًا فَنَقَّبُوا فِي الْبِلَادِ هَلْ مِن مَّحِيصٍ ﴿36﴾ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ ﴿37﴾} صدق الله العظيم [ق].

    سپس انسان به شیطان قرینش که باعث شده او در حیات دنیوی از راه راست-صراط مستقیم- گم شود می‌گوید:
    {قَالَ يَالَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ (38)} [الزخرف]،
    چرا که شیطان مسّی است که وارد جسد او شده و در عذاب با هم شریک هستند. مقصود ما مؤمنانی نیستند که خدا آنان را مبتلا کرده و مورد مس مرضی شیطان قرار گرفته‌اند بلکه مقصود خداوند مس ناشی از غفلت است. ما به هیچ وجه مقصودمان مؤمنانی نیست که با مس شیطان بیمار مورد آزار شیاطین قرار می‌گیرند؛ بلکه مس "تقیض" است و خداوند شیطانی را مأمور انسانی می‌کند که از ذکر خداوند روگردان است و زندگی را در حال غفلت از پروردگارش می‌گذراند . خداوند تعالی می‌فرماید:

    {وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَانِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ (36) وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنْ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ(37)حَتَّى إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَالَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ (38)} صدق الله العظيم [الزخرف].
    برای همین انسان به قرین شیطانی‌اش می‌گوید:
    {قَالَ يَالَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ (38)}،

    و خداوند تعالی می‌فرماید: {إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ} صدق الله العظيم [ق:37]،
    خدایا شاهد باش که من ابلاغ کردم ...خدایا شاهد باش....
    وسلامٌ على المُرسلين، والحمدُ لله ربّ العالمين..
    مُعلم البيان الحقّ للقرآن بالقرآن؛ الإمام المهدي ناصر محمد اليماني.

    ـــــــــــــــــــ

    اقتباس المشاركة 9990 من موضوع ذلكم هو الإمام المبين، وهو ذاته الكتاب المبين الكتاب الأمّ لدى ربّ العالمين..


    - 1 -

    الإمام ناصر محمد اليماني
    14 - 12 - 1431 هـ
    21 - 11 - 2010 مـ
    11:49 مســاءً
    ــــــــــــــــــــ


    ذلكم هو الإمام المبِين، وهو ذاته الكتاب المبِين الكتاب الأمّ لدى ربّ العالمين
    للمقارنة بين البيان الباطل المُفترى وبين بيان المهديّ المنتظَر للذِّكر..


    وما يلي اقتباسٌ من أحد كتب الشيعة :
    اقتباس المشاركة :
    وأما قوله تعالى: (( وانه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم )) فقد ورد فيها:
    في (معاني الأخبار32 - 33) للشيخ الصدوق:
    حدثنا أحمد بن علي بن إبراهيم بن هاشم - رحمه الله - قال: حدثنا أبي، عن جدي، عن حماد بن عيسى، عن أبي عبد الله عليه السلام في قول الله عز وجل: (( اهدنا الصراط المستقيم )) قال: هو أمير المؤمنين عليه السلام ومعرفته, والدليل على أنه أمير المؤمنين عليه السلام قوله عز وجل: (( وإنه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم )) وهو أمير المؤمنين عليه السلام في أمّ الكتاب في قوله عز وجل: (( اهدنا الصراط المستقيم )).
    وفي كتاب (الغارات 2/894) لإبراهيم بن محمد الثقفي:
    ما رواه محمد بن العباس (ره) عن أحمد بن إدريس عن عبد الله بن محمد عن عيسى عن موسى بن القاسم عن محمد بن علي بن جعفر قال: سمعت الرضا عليه السلام يقول: قال أبي عليه السلام وقد تلا هذه الآية (( وإنه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم )) قال: هو علي بن أبي طالب عليه السلام.
    وفي كتاب (شرح الأخبار 1/244) للقاضي النعمان:
    العلا, قال: سألت أبا عبد الله جعفر بن محمد عليه السلام عن قول الله تعالى: (( وإنه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم )). قال: هو أمير المؤمنين علي (صلوات الله عليه) أوتي الحكمة وفصل الخطاب وورث علم الأولين وكان اسمه في الصحف الأولى وما أنزل الله تعالى كتابا على نبي مرسل إلا ذكر فيه اسم رسوله محمد صلى الله عليه وآله واسمه وأخذ العهد بالولاية له عليه السلام.
    وفي (المزار 218) للمشهدي:
    السلام على أمين الله في أرضه وخليفته في عباده, والحاكم بأمره، والقيم بدينه، والناطق بحكمته، والعامل بكتابه، أخي الرسول، وزوج البتول، وسيف الله المسلول، السلام على صاحب الدلالات والآيات الباهرات والمعجزات القاهرات، المنجي من الهلكات، الذي ذكره الله في محكم الآيات، فقال تعالى: (( وانه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم )).
    وفي زيارة أخرى قال (ع): أيها النبأ العظيم السلام عليك يامن انزل الله فيه (( وانه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم ))...
    وفي دعاء يوم الغدير كما في (المزار 287): وأشهد أنه الإمام الهادي الرشيد أمير المؤمنين الذي ذكرته في كتابك فانك قلت وقولك الحقّ (( وانه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم )).
    وفي (بحار الأنوار23 م2109):
    كنز جامع الفوائد وتأويل الآيات الظاهرة: الحسن بن أبي الحسن الديلمي بإسناده عن أبي عبد الله عليه السلام وقد سأله سائل عن قول الله عز وجل: (( وأنه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم )) قال: هو أمير المؤمنين.
    كنز جامع الفوائد وتأويل الآيات الظاهرة: محمد بن العباس عن أحمد بن إدريس عن عبد الله بن محمد عن عيسى عن موسى بن القاسم عن محمد بن علي بن جعفر قال: سمعت الرضا عليه السلام وهو يقول: قال أبي (عليه السلام) وقد تلا هذه الآية: (( وإنه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم )) قال: علي بن أبي طالب (عليه السلام).
    ودمتم في رعاية الله))
    انتهى الاقتباس
    انتهى البيان الباطل.

    وما يلي بيان الإمام المهديّ المنتظَر بالحقِّ ناصر محمد اليماني :

    بسم الله الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
    {إِنَّ اللَّـهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ ۚ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا ﴿٥٦} صدق الله العظيم [الأحزاب].

    اللهم صلِّ وسلِّم وبارك على جدي محمد رسول الله وآله الأطهار وعلى خليفته في ناموس الكتاب من بعده الإمام عليّ عليه الصلاة والسلام وعلى حكّام المسلمين الصالحين أبي بكرٍ وعمرٍ وعثمانَ
    والصلاة والسلام على كافة الناصرين التابعين للحقِّ إلى يوم الدين..

    ويا معشر الشيعة والسُّنة، ما كان للإمام المهديّ ناصر محمد اليماني أن يتّبع أهواءكم ليرضيكم؛ بل الله أحقُّ بالرضا وإني لرضوان الرحمن لمن العابدين، وجعلني الله حكماً بينكم بالحقِّ فيما كنتم فيه تختلفون في الدين، وما على الإمام المهديّ إلا أن يستنبط لكم حُكم الله الحقّ من محكم كتابه فيما كنتم فيه تختلفون تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَمَا اخْتَلَفْتُمْ فِيهِ مِنْ شَيْءٍ فَحُكْمُهُ إِلَى اللَّهِ} [الشورى:10].

    {وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللّهِ حُكْمًا لِّقَوْمٍ يُوقِنُونَ} [المائدة:50].

    {فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا ۚ وَمَن لَّمْ يَحْكُم بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ فَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ} [المائدة:44].

    {وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ ۖ فَاحْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ ۖ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ} [المائدة:48].

    {إِنَّمَا كَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِينَ إِذَا دُعُوا إِلَى اللَّـهِ وَرَسُولِهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ أَن يَقُولُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا ۚ وَأُولَـٰئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ﴿٥١} [النور].

    {أَفَغَيْرَ اللَّـهِ أَبْتَغِي حَكَمًا وَهُوَ الَّذِي أَنزَلَ إِلَيْكُمُ الْكِتَابَ مُفَصَّلًا} [الأنعام:114].

    {وَأَنِ احْكُم بَيْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّـهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَن يَفْتِنُوكَ عَن بَعْضِ مَا أَنزَلَ اللَّـهُ إِلَيْكَ ۖ فَإِن تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّـهُ أَن يُصِيبَهُم بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ ۗ وَإِنَّ كَثِيرًا مِّنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ ﴿٤٩} [المائدة].

    {إِنَّ هَـٰذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ ﴿٧٦} [النمل].

    {أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِّنَ الْكِتَابِ يُدْعَوْنَ إِلَىٰ كِتَابِ اللَّـهِ لِيَحْكُمَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ يَتَوَلَّىٰ فَرِيقٌ مِّنْهُمْ وَهُم مُّعْرِضُونَ ﴿٢٣} صدق الله العظيم [آل عمران].

    وهذا أمر الله إليكم أنَّ ما اختلفتم فيه من شيءٍ في دينكم من أحاديث البيان في السُّنة النبويّة فقد أمركم الله بعرض الحديث النبويّ على آيات الكتاب المحكمات البيِّنات هُنّ أمّ الكتاب، فإذا جاء الحديث مخالِفاً لإحدى آيات الكتاب المحكمات فاعلموا أنه لم يقُله محمدٌ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم؛ بل من الأحاديث المُفتراة على رسول الله وصحابته الأبرار في سنة البيان، وما كان لمحمدٍ رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - أن يُبيِّن آيةً في كتاب الله فتأتي مخالفةً لآيات الكتاب المحكمات، وبما أنَّ قرآنه وسنة بيانه من عند الله إذاً حديث البيان في السُّنة الذي يأتي مُخالِفاً لمحكم قرآنه فهو حديثٌ مفترى على النّبيّ جاءكم من عند غير الله ورسوله ومفترى على الرواة من صحابته الأبرار، فلا بدّ لكم أن تؤمنوا أنّ أحاديث سنة البيان هي كذلك من عند الله ولا ينطق عن الهوى بالظنِّ الذي لا يغني من الحقّ شيئاً، ولذلك أفتاكم الله بالناموس لكشف الأحاديث المكذوبة عن النّبيّ فأمركم الله بأنّ الحديث النَّبويّ المُفترى على النّبيّ إذا كان من عند غير الله ورسوله فإنه حتماً يأتي مُخالِفاً لآيات الكتاب المحكمات هُنّ أمّ الكتاب تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَيَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِّنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ ۖ وَاللَّـهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ ۖ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّـهِ ۚ وَكَفَىٰ بِاللَّـهِ وَكِيلًا ﴿٨١أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ ۚ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللَّـهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا ﴿٨٢} صدق الله العظيم [النساء].

    وهذا حُكم الله بينكم في محكم كتابه تجدون أنَّه أمَرَكم بعرض أحاديث البيان في السُّنة النبويّة على محكم القرآن، وأفتاكم الله أنّ الأحاديث التي جاءتكم من عند غير الله ورسوله فإنّكم سوف تجدون بينها وبين محكم القرآن اختلافاً كثيراً جملةً وتفصيلاً لكون الحقّ والباطل نقيضين لا يتفقان أبداً حتى يجتمع النور والظلمات، وهل قطُّ اجتمع النور بالظلمات؟ بل إذا أشرق النور فتذهب الظلمات في لمح البصر. وذلك لأنّ أحاديث البيان إنما تأتي لتزيد القرآن بياناً وتوضيحاً لعلماء الأمّة، ولا ينبغي لأحاديث البيان أن تأتي مُخالفةً لمحكم قرآنه، ولذلك قال محمدٌ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم:
    [اعرضوا حديثي على القرآن فما وافق القرآن فأنا قلته وما خالف القرآن فليس مني].

    وقال محمدٌ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم:
    [إنها تكون بعدي رواةٌ يروون عني الحديث، فاعرضوا حديثَهم على القرآن، فما وافق القرآنَ فخذوا به، وما لم يوافق القرآنَ فلا تأخذوا به].

    وقال محمدٌ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم:
    [سيأتيكم عني أحاديث مختلفة؛ فما جاءكم موافِقاً لكتاب الله ولسنتي فهو مني، وما جاءكم مخالِفاً لكتاب الله ولسنتي فليس مني].
    صدق محمدٌ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم.

    كون أحاديث البيان لا ينبغي لها أن تخالِف محكم القرآن بل تأتي لتزيد القرآن بياناً وتوضيحاً كما تبيَّن لكم حكم الله في الكتاب والسنة أنّ القرآن هو المرجع فيما اختلفتم فيه من أحاديث البيان، والشرط أن لا يأتي الحديث مخالِفاً لآيات الكتاب المحكمات كونه إما أن يوافِق محكم كتاب الله أو لا يخالفه، وأما ما جاء مخالِفاً لمحكم كتاب الله فكما تبيَّن لكم الفتوى في سنّة البيان الحقّ عن النبي:
    [وما خالف القرآنَ فليس مني]. صدق عليه الصلاة والسلام.

    وكذلك أحاديث سنّة البيان عن أئمّة آل البيت الحقّ الذين يُبيِّنون القرآن للناس بالحقّ فما ينبغي لهم أن يأتوا بالبيان المخالِف لقرآنه ولا لسنّة بيانه عن النبيّ عليه الصلاة والسلام، ولسوف نقوم بالتطبيق لأحد الروايات المُفتراة عن أئمّة آل البيت كما يلي:
    اقتباس المشاركة :
    [حدثنا أحمد بن علي بن إبراهيم بن هاشم - رحمه الله - قال: حدثنا أبي, عن جدي, عن حماد بن عيسى, عن أبي عبد الله عليه السلام في قول الله عز وجل: (( اهدنا الصراط المستقيم )) قال: هو أمير المؤمنين عليه السلام ومعرفته, والدليل على أنه أمير المؤمنين عليه السلام قوله عز وجل: (( وإنه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم )) وهو أمير المؤمنين عليه السلام في أمّ الكتاب في قوله عز وجل: {اهدنَا الصِّراطَ المُسْتَقيمْ}.
    انتهى الاقتباس
    انتهى.
    وأنا الإمام المهدي أَشهدُ لله شهادة الحقّ اليقين أنّ هذا حديثٌ جاءكم من عند الشيطان الرجيم مُخالِفاً لمحكم القرآن العظيم كون محمدٍ رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - لم يبعثه الله ليهدي الناس إلى صراط الإمام علي بن أبي طالب، فذلك شركٌ بالله ويريدُ الشيطان الرجيم أن يبالِغ الشيعةُ في أبتي الإمام عليّ عليه الصلاة والسلام حتى يُضِلّهم عن صراط العزيز الحميد وما ابتعث الله كافة أنبيائِه ورسله إلى العالمين إلا ليهدوا الناس إلى الصراط المستقيم، وقال الله تعالى:
    {كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّـهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ ۚ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۖ فَهَدَى اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ ۗ وَاللَّـهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿٢١٣} صدق الله العظيم [البقرة].

    والسؤال الذي يطرح نفسه: إلى من يُتَّخَذ الصراط المستقيم سبيلاً؟ والجواب تجدونه في مُحكم الكتاب لعالِمكم وجاهلكم في قول الله تعالى:
    {وَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿٥٢صِرَاطِ اللَّـهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ أَلَا إِلَى اللَّـهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ ﴿٥٣} [الشورى].

    {مَّا مِن دَابَّةٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا ۚ إِنَّ رَبِّي عَلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ} [هود:56].

    {وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ۚذَٰلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ} [الأنعام:153].

    {وَكَيْفَ تَكْفُرُونَ وَأَنتُمْ تُتْلَىٰ عَلَيْكُمْ آيَاتُ اللَّـهِ وَفِيكُمْ رَسُولُهُ ۗوَمَن يَعْتَصِم بِاللَّـهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿١٠١} [آل عمران].

    {فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّـهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا ﴿١٧٥} [النساء].

    {قُلْ إِنَّنِي هَدَانِي رَبِّي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ دِينًا قِيَمًا مِّلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا ۚ وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿١٦١} صدق الله العظيم [الأنعام].

    وتبيَّن لعالِمكم وجاهلكم أنّ الصراط المستقيم هو الصراط إلى الله العزيز الحميد، تصديقاً لقول الله تعالى: {وَيَرَى الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ الَّذِي أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَّبِّكَ هُوَ الْحَقَّ وَيَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ ﴿٦} صدق الله العظيم [سبأ].

    وقال الله تعالى:
    {إِنَّ هَـٰذِهِ تَذْكِرَةٌ ۖفَمَن شَاءَ اتَّخَذَ إِلَىٰ رَبِّهِ سَبِيلًا ﴿١٩} صدق الله العظيم [المزمل].

    وإنّما محمدٌ رسول الله وكافة المرسلين من قَبله وكافة الأئمة المُصطفين جميعنا ابتعثنا الله لنهدي الناس إلى صراط العزيز الحميد وحده لا شريك له تصديقاً لقول الله تعالى:
    {كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّـهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ ۚ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلَّا الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ ۖ فَهَدَى اللَّـهُ الَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ ۗ وَاللَّـهُ يَهْدِي مَن يَشَاءُ إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿٢١٣} صدق الله العظيم [البقرة].

    وإنّما الصراط المستقيم هو إلى الله وحده وليس إلى أبتي الإمام علي بن أبي طالب عليه الصلاة والسلام، أفلا تتقون؟ فاتبعوني أهدكم بالقرآن المجيد إلى صراط العزيز الحميد تصديقاً لقول الله تعالى: {وَكَذَٰلِكَ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا ۚ مَا كُنتَ تَدْرِي مَا الْكِتَابُ وَلَا الْإِيمَانُ وَلَـٰكِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِي بِهِ مَن نَّشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا ۚوَإِنَّكَ لَتَهْدِي إِلَىٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ ﴿٥٢صِرَاطِ اللَّـهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ ۗ أَلَا إِلَى اللَّـهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ ﴿٥٣} صدق الله العظيم [الشورى].

    ومن ثم نأتي إلى البيان الباطل من وسوسة الشيطان الرجيم بقولهم في كتاب معاني الأخبار عن أبي عبد الله (عليه السلام) في قول الله عزّ وجل:
    اقتباس المشاركة :
    {اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ}
    قال: هو أمير المؤمنين ومعرفته والدليل على أنه أمير المؤمنين قوله عز وجل: ((وأنه في أمّ الكتاب لدينا لعلي حكيم)) وهو أمير المؤمنين (عليه السلام)
    انتهى الاقتباس
    انتهى.
    ومن ثم نترك الردّ مباشرةً من الله العزيز الحكيم لكون هذه الآية محكمةً من آيات أمّ الكتاب البيّنات لعالِمكم وجاهلكم تفتيكم عن
    القرآن العظيم أنه منسوخٌ من اللوح المحفوظ عند ربّ العالمين تصديقاً لقول الله تعالى: {إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَّعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿٣وَإِنَّهُ فِي أُمِّ الْكِتَابِ لَدَيْنَا لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ ﴿٤} صدق الله العظيم [الزخرف].

    فهل هذه الآية تحتاج إلى بيانٍ؛ التي تفتيكم أنَّ القرآن موجودٌ في أمّ الكتاب؟ أيْ: موجودٌ في الكتاب الأصل؛ والكتاب الأصل هو عند الله، ويُسمَّى بالكتاب المكنون تصديقاً لقول الله تعالى:
    {فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ ﴿٧٥﴾ وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِيمٌ ﴿٧٦﴾ إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ ﴿٧٧﴾ فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ ﴿٧٨﴾ لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ ﴿٧٩﴾ تَنزِيلٌ مِّن رَّبِّ الْعَالَمِينَ ﴿٨٠﴾} صدق الله العظيم [الواقعة].

    فانظروا لفتوى الله عن القرآن العظيم أنّه تنزَّل من الكتاب المكنون تصديقاً لقول الله تعالى:
    {إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ ﴿٧٧فِي كِتَابٍ مَّكْنُونٍ ﴿٧٨} [الواقعة].
    {بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَّجِيدٌ ﴿٢١فِي لَوْحٍ مَّحْفُوظٍ ﴿٢٢} صدق الله العظيم [البروج].

    واللوح المحفوظ هو الكتاب المبين الذي كتب الله فيه كُلّ شيء؛ ما كان وما سيكون إلى يوم الدين وما قاله الأنبياء لقومهم من ربهم وما سوف يكون ردّهم على أنبياء الله. تصديقاً لقول الله تعالى: {وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُّبِينٍ} صدق الله العظيم [يس:12].

    ولربّما يودّ أن يقاطعني أحد الإخوان الشيعة فيقول: "أفلا ترى أنه يقصد الإمام عليّ بقول الله تعالى:
    {وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُّبِينٍ}؟ إذاً الإمام عليّ يعلم ما كان وما سيكون إلى يوم الدين". ثم يردّ عليه الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني وأقول: قال الله تعالى: {إِنْ عِندَكُم مِّن سُلْطَانٍ بِهَـٰذَا ۚ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّـهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ ﴿٦٨قُلْ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّـهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ ﴿٦٩مَتَاعٌ فِي الدُّنْيَا ثُمَّ إِلَيْنَا مَرْجِعُهُمْ ثُمَّ نُذِيقُهُمُ الْعَذَابَ الشَّدِيدَ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ ﴿٧٠} صدق الله العظيم [يونس].

    وكلمة
    { إِمَامٍ } في هذا الموضع من الآيات المتشابهات وكلمة التشابه هي في قول الله تعالى: {إِمَامٍ مُبِين} صدق الله العظيم، ولذلك فمنكم من يظنّ أنه الإمام علي بن أبي طالب، وآخرون يقولون بل ذلك هو الإمام المهديّ يحصي كل شيءٍ ويحيط بكل شيءٍ علماً! ومن ثم يردّ عليهم الإمام المهدي وأقول: "ولكني أَشهدُ لله شهادة الحقّ اليقين أني الإمام المهديّ لا علم لي إلا بما علّمني ربي من بيان آيات الكتاب القرآن العظيم وعلّمني الله أنّ المقصود بكلمة {إِمَامٍ مُّبِينٍ} هو: الكتاب الحَكَم عند ربّ العالمين، ولذلك يُسمَّى (إمام مبين) كونه ينطق بالحقِّ من غير ظلمٍ تصديقاً لقول الله تعالى: {يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ۖ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَـٰئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ وَلَا يُظْلَمُونَ فَتِيلًا ﴿٧١} [الإسراء].

    فما هو الإمام الذي يُدْعَون إليه الأمم؟ وتجد الجواب في محكم الكتاب في قول الله تعالى:
    {وَتَرَىٰ كُلَّ أُمَّةٍ جَاثِيَةً ۚكُلُّ أُمَّةٍ تُدْعَىٰ إِلَىٰ كِتَابِهَا الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٢٨} صدق الله العظيم [الجاثية].

    أفلا تعلمون أن الكتاب كذلك يُسمَّى:
    (إمام)؟ كون الله أمر الناس باتِّباع كتابه، وقال الله تعالى: {وَمِن قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَىٰ إِمَامًا وَرَحْمَةً ۚ وَهَـٰذَا كِتَابٌ مُّصَدِّقٌ لِّسَانًا عَرَبِيًّا لِّيُنذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَىٰ لِلْمُحْسِنِينَ ﴿١٢} صدق الله العظيم [الأحقاف].

    وأمّا قول الله تعالى:
    {وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِين} صدق الله العظيم [يس]، فذلك الكتاب الحَكَم من ربّ العالمين ينطق بالحقِّ بين المختصمين ولذلك يُسمَّى إماماً، تصديقاً لقول الله تعالى: {هَـٰذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ ۚ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٢٩} صدق الله العظيم [الجاثية].

    وذلك لأن الكتاب الذي أحصى الله فيه جميع أعمال خلقه في علم الغيب من قبل أن يخلقهم قد جعله الله الحَكَم بين المختلفين؛ فما خالفه فهو باطلٌ كون العصاة ينكرون أعمال السوء التي كتبها عليهم الملك عتيد وقال:
    {هَذَا كِتَابُنَا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بالحقِّ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنْسِخُ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ} صدق الله العظيم، وذلك هو الإمام المبين وهو ذاته الكتاب المبين، الكتاب الأمّ لدى ربّ العالمين الذي أحصى الله فيه كُلّ شيءٍ؛ ما كان وما سيكون إلى يوم الدين ثم كتب ما كان وما سيكون من الأحداث الصُّغرى والكُبرى وتقدير الأرزاق لكلّ دابةٍ في الأرض سواءٌ تكون نملةً تدأب - وكل ما يَدِبُّ على الأرض - أو إنساناً أو طائراً يطير بجناحيه؛ قدّر أرزاقهم جميعاً بقدرٍ مقدورٍ في الكتاب المسطور من الحبوب وغيرها إلى يوم الدين تصديقاً لقول الله تعالى: {وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ ۚ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ ۚ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلَّا يَعْلَمُهَا وَلَا حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الْأَرْضِ وَلَا رَطْبٍ وَلَا يَابِسٍ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ ﴿٥٩} صدق الله العظيم [الأنعام].

    ثم استنسخ فيه عِلم غيب أعمال عبيده أجمعين تصديقاً لقول الله تعالى:
    {إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَىٰ وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ ۚ وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُّبِينٍ ﴿١٢} صدق الله العظيم [يس].

    وذلك لأنّ أصحاب النار جميعاً سوف يرفع كلّ واحدٍ منهم قضيةً على ما كتبه عليه الملك عتيد؛ فيُنكِرون جميعاً ما عملوه من السوء ويبدأون في الإنكار من بعد موتهم مباشرةً ويوم القيامة وقال الله تعالى:
    {الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ ۖ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ ۚ بَلَىٰ إِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٢٨} صدق الله العظيم [النحل].

    والإنكار منهم حدث مباشرةً من بعد موتهم حين توفّاهم الملك عتيد ومساعده الملك رقيب فأنكروا جميع أعمال السوء التي كتبها عليهم الملك عتيد وقالوا:
    {مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ} ومن ثم ردَّ عليهم الملك عتيد والشاهد على براءته من الإفك الملك رقيب ردّوا على المُنكِرين لأعمال السوء التي كتبها الملك عتيد وقالوا: {بَلَىٰ إِنَّ اللَّـهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ}، بمعنى أنهم ردّوا الحُكم إلى علّام الغيوب الذي عَلِم المُستقدِمين من عباده وعَلِم المستأخِرين وعَلِم بما سوف يعملون في عِلْم الغيب من قبل أن يخلقهم تصديقاً لقول الله تعالى: {وَإِنَّا لَنَحْنُ نُحْيِي وَنُمِيتُ وَنَحْنُ الْوَارِثُونَ ﴿٢٣وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَقْدِمِينَ مِنكُمْ وَلَقَدْ عَلِمْنَا الْمُسْتَأْخِرِينَ ﴿٢٤} [الحجر].

    حتى إذا جاءوا ربَّهم يوم الدين وهم: السائق وخصمه والشاهد، فأما السائق فهو المَلَك عتيد يسوق خصمه الإنسان إلى الله ليحكم بينهما هل ظلم عتيدٌ الإنسانَ في شيءٍ وكَتَب عليه ما لم يفعل؟ وأمّا الشاهد فهو الملَك رقيب كونه كان حاضراً حين فَعَل الإنسانُ السوءَ غير أنه ليس مُكلَّفاً بكتابة أعمال السوء ولذلك أصبح دوره شاهداً بالحقّ. ولكنّ الإنسان من الذين ظلموا أنفسهم يُنكِر ما كتبه عليه الملك عتيد من السوء وكذلك يطعن في شهادة الشاهد الملك رقيب، ومن ثم يُخرِج الله الكتاب المُبين كتاب علم الغيب الذي يخصّه سبحانه وتعالى علواً كبيراً وقال الله تعالى:
    {هَـٰذَا كِتَابُنَا يَنطِقُ عَلَيْكُم بِالْحَقِّ ۚ إِنَّا كُنَّا نَسْتَنسِخُ مَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿٢٩} صدق الله العظيم [الجاثية].

    وبما أنَّ العبيد أصحاب أعمال السوء يعلمون أنَّ الملَك عتيد وشاهده رقيب لم يظلموهم شيئاً حتى إذا وضع الله كتابه تنزَّل من ذات العرش لكي تتمّ المُطابقة بين ما فيه من علم الغيب للأعمال وبين ما في كتاب الملك عتيد؛ وبما أن أصحاب أعمال السوء يعلمون أنَّ الحَفَظَة لم يظلموهم شيئاً ولذلك فهم مُشفِقون في أنفسهم ممّا فيه وقال الله تعالى:
    {وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَـٰذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا ۚ وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا ۗ وَلَا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَدًا ﴿٤٩} صدق الله العظيم [الكهف].

    وإنما قال المجرمون ذلك في أنفسهم ولم تنطق به ألسنتهم بل قالوا في أنفسهم:
    {يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَـٰذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا}، ولكنهم لم يجدوا غير الاستمرار في الإنكار أنهم لم يعملوا شيئاً من السوء فيحلفون بالله لله ظنّاً منهم أنَّ الذي كتب ذلك الكتاب المُبِين إنما هو ملكٌ آخر كمثل الملك عتيد فلم يعلموا أنَّ الذي كتب الكتاب المُبِين أنّه الله علام الغيوب الذي علِم بما سوف يفعلون من السوء من قبل أن يفعلوه، وبما أنّهم لا يعلمون أنّ الكتاب المبين يختصّ بالله طعنوا في صحته وحلفوا لله بالله. وقال الله تعالى: {يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّـهُ جَمِيعًا فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ ۖ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَىٰ شَيْءٍ ۚ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ ﴿١٨} صدق الله العظيم [المجادلة].

    ومن ثم يزداد غضب الله عليهم فيختِم على أفواههم لتتكلّم أيديهم وأرجلهم وجلودهم بما كانوا يعملون وقال الله تعالى:
    {الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَىٰ أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُم بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ ﴿٦٥} صدق الله العظيم [يس].

    ومن بعد أن تشهد عليهم أطرافهم فهُنا يئِسوا من أنهم يستطيعون الاستمرار في الإنكار ثم يُطلِق الله أفواههم لكي يُخاطبوا أيديهم وأرجلهم وجلودهم وقال الله تعالى:
    {وَقَالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدتُّمْ عَلَيْنَا ۖ قَالُوا أَنطَقَنَا اللَّـهُ الَّذِي أَنطَقَ كُلَّ شَيْءٍ وَهُوَ خَلَقَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ ﴿٢١} صدق الله العظيم [فصلت].

    ومن ثم خاطبهم الله تعالى وقال علّام الغيوب:
    {وَمَا كُنتُمْ تَسْتَتِرُونَ أَن يَشْهَدَ عَلَيْكُمْ سَمْعُكُمْ وَلَا أَبْصَارُكُمْ وَلَا جُلُودُكُمْ وَلَـٰكِن ظَنَنتُمْ أَنَّ اللَّـهَ لَا يَعْلَمُ كَثِيرًا مِّمَّا تَعْمَلُونَ ﴿٢٢} صدق الله العظيم [فصلت].

    ومن ثم يَصدر الأمر من الله الواحد القهار إلى الملكين الموكلين بالإنسان من البداية إلى النهاية وهم رقيب وعتيد؛ ثم يقول الله للملك عتيد والملك رقيب:
    {أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿٢٤مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُّرِيبٍ ﴿٢٥الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّـهِ إِلَـٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦} صدق الله العظيم [ق].

    ولكن الشيطان لا يزال في جسد ذلك الإنسان، فهما روحان في جسدٍ واحدٍ فهم في العذاب مشتركون ففزع الشيطان قرين الإنسان حين سمع الرحمن أصدر الأمر إلى الملكين عتيد ورقيب:
    {أَلْقِيَا فِي جَهَنَّمَ كُلَّ كَفَّارٍ عَنِيدٍ ﴿٢٤مَّنَّاعٍ لِّلْخَيْرِ مُعْتَدٍ مُّرِيبٍ ﴿٢٥الَّذِي جَعَلَ مَعَ اللَّـهِ إِلَـٰهًا آخَرَ فَأَلْقِيَاهُ فِي الْعَذَابِ الشَّدِيدِ ﴿٢٦} صدق الله العظيم، ومن ثم نطق الشيطان قرين ذلك الإنسان مُحاوِلاً تبرئة نفسه وقال الله تعالى: {قَالَ قَرِينُهُ رَبَّنَا مَا أَطْغَيْتُهُ وَلَـٰكِن كَانَ فِي ضَلَالٍ بَعِيدٍ ﴿٢٧قَالَ لَا تَخْتَصِمُوا لَدَيَّ وَقَدْ قَدَّمْتُ إِلَيْكُم بِالْوَعِيدِ ﴿٢٨مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ ﴿٢٩يَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَتَقُولُ هَلْ مِن مَّزِيدٍ ﴿٣٠وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِينَ غَيْرَ بَعِيدٍ ﴿٣١هَـٰذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ ﴿٣٢مَّنْ خَشِيَ الرَّحْمَـٰنَ بِالْغَيْبِ وَجَاءَ بِقَلْبٍ مُّنِيبٍ ﴿٣٣ادْخُلُوهَا بِسَلَامٍ ۖ ذَٰلِكَ يَوْمُ الْخُلُودِ﴿٣٤لَهُم مَّا يَشَاءُونَ فِيهَا وَلَدَيْنَا مَزِيدٌ ﴿٣٥وَكَمْ أَهْلَكْنَا قَبْلَهُم مِّن قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُم بَطْشًا فَنَقَّبُوا فِي الْبِلَادِ هَلْ مِن مَّحِيصٍ ﴿٣٦إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ ﴿٣٧} صدق الله العظيم [ق].


    ومن ثم يقول الإنسان لقرينه الشيطان الذي أضلّه عن الصراط المستقيم في الحياة الدنيا:
    {قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ} [الزخرف:38]، وذلك لأنه مسٌّ في جسده متلازمان فهم في العذاب مشتركون، ولا نقصد مسوس المرضى الذين يُمرِضهم الشياطينُ الذين ابتلاهم الله من المؤمنين فلا نقصد هذا النوع من المسّ؛ بل يقصد الله مسّ التقييض بسبب الغفلة، ولا نقصد به مسوس المرضى على الإطلاق من المؤمنين الذين تؤذيهم مسوس الشياطين؛ بل نقصد مسَّ تقييضٍ وهو الشيطان الذي يُقيِّضه الله للإنسان الذي يُعرِض عن ذِكره فيعيش في غفلةٍ عن ذكر ربه. وقال الله تعالى: {وَمَن يَعْشُ عَن ذِكْرِ الرَّحْمَـٰنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ ﴿٣٦وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُم مُّهْتَدُونَ ﴿٣٧حَتَّىٰ إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ ﴿٣٨} صدق الله العظيم [الزخرف].

    ولذلك قال الإنسان لقرينه الشيطان:
    {قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ}، وقال الله تعالى: {إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَذِكْرَىٰ لِمَن كَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَهُوَ شَهِيدٌ ﴿٣٧} صدق الله العظيم [ق]، اللهم قد بيّنت اللهم فاشهد.

    وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين ..
    مُعلِّم البيان الحقّ للقرآن بالقرآن الإمام المهدي ناصر محمد اليماني .
    _________________

    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..


  2. افتراضي

    -2-

    پاسخ امام ناصر محمد یمانی به ابو خالد: خداوند تنها درباره ظاهر قصه اصحاب کهف به نبی خود فتوا داده بود....



    اقتباس المشاركة 157881 من موضوع بیانات امام مهدی منتظر درباره اصحاب کهف و رقیم

    الإمام ناصر محمد اليماني
    30 - جمادی الأوّل - 1432 هـ
    04 - 05 - 2011 مـ
    ۱۴-ادردیبهشت-۱۳۹۰ ه.ش.
    06:09 صـبح
    ـــــــــــــــــــــــ

    پاسخ امام ناصر محمد یمانی به ابو خالد:
    خداوند تنها درباره ظاهر قصه اصحاب کهف به نبی خود فتوا داده بود....


    بسم الله الرحمن الرحيم
    والصلاة والسلام على جدي محمد رسول الله صلى الله عليه وآله وسلم الطيبين وجميع المُسلمين؛
    سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما انصار پیشگام برگزیده عزیزم و سلام خدا بر تمام مسلمانان حق‌جو وتمام مردم عالم...

    حسین‌بن‌عمر؛ رییس اداره «میز گفتگوی جهانی مهدی منتظر ناصر محمد یمانی» ! عزیز من برایم مهم نیست که ابوخالد همان «علم الجهاد» باشد و یا یکی دیگر از شیاطین بشر و یا خود مسیح کذاب شیطان. اصلا برایم مهم نیست این ابوخالدی که به‌ناحق با ما عناد دارد چه کسی است، آنچه که از نظر من اهمیت دارد این است که از آیات محکم قرآن عظیم در برابر او حجت‌های قاطعی بیاوریم که او را به سکوت بکشاند؛ شرط هم این باشد که برهان علمی باید از بین آیات محکمی باشد که برای علمای مسلمین و عامه مسلمانان قابل فهم باشند. لذا به مدیر میز گفتگو حسین بن عمر دستور می‌دهیم تا ممنوعیت را از ابو خالد بردارد . هرچند که گمان می‌کنم او از کسانی است که هدایت نمی‌شوند، اما گمان جای حقیقت را نمی‌گیرد و چه او هدایت شود و چه تکذیب کرده و روبرگرداند، ما برنده ایم. چون اگر خداوند او را هدایت کند که الحمدالله و اگر به راه حق هدایت نشود؛ گفتگوی بین من و او، عذری دربرابر پروردگار من و پروردگار حسین‌بن‌عمر و پروردگار تمام انصار؛ خداوند واحد قهار است. خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا ۙ اللَّـهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا ۖ قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿١٦٤} صدق الله العظيم [الأعراف].
    چیزی که ما از حسین‌بن‌عمر و تمام گروه مدیران پایگاه اینترنتی «
    البشرى الإسلامية العالمية للحوار» می‌خواهیم این است که خشم خود نسبت به کسانی که می‌خواهند نور خداوند را خاموش کنند، فرونشانند تا ما حجت قاطع را برایشان تمام کنیم و زمانی که به حق حجت بر آنها اقامه شود؛ حتما خداوند آنها را به عذابی شدید گرفتار می‌کند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:
    {وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا ۙ اللَّـهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا ۖ قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿١٦٤فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ ﴿١٦٥} صدق الله العظيم [الأعراف].
    به فرموده خداوند تعالی بنگرید:
    {فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ ﴿١٦٥} صدق الله العظيم [الأعراف]،

    این بعد از اقامه شدن حجت توسط دعوت کنندگان مردم به سوی حق بوده است؛ با اینکه قبل از برانگیخته شدن مهدی منتظر ناصر محمد یمانی، حجت قرآن عظیم بر مردم اقامه شده است؛ ولی ما می‌خواهیم مردم را بیشتر روشن کرده و حقی که از جانب پروردگارشان آمده است را به آنها یادآوری کنیم؛ باشد که تقوا پیشه کنند. ای میهمان ما ابوخالد! هرکس که هستی باش و بدان بر اساس کتاب خداوند، تلاش برای به فتنه انداختن انصار و دور کردن آنها از حق، جرمش سنگین‌تر از قتل است. با اینکه کشتن به‌ناحق انسانی بی‌گناه، مانند کشتن همه انسان‌هاست؛ ولی گناه به فتنه انداختن مؤمنان از پیروی راه حق و دور کردن آنها از حق و خاموش کردن نور خداوند، گناه بسیار بزرگی است و خدا جز این نمی‌خواهد که نور خود را کامل کند؛ هر چند کافران از ظهور آن ناخشنود باشند [اشاره به آیه کریمه: يُرِ‌يدُونَ أَن يُطْفِئُوا نُورَ‌ اللَّـهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّـهُ إِلَّا أَن يُتِمَّ نُورَ‌هُ وَلَوْ كَرِ‌هَ الْكَافِرُ‌ونَ(۳۲) سوره التوبه].
    ابوخالد! خدا می‌داند تو از دسته هستی یا نه و برای من مهم نیست چه کسی هستی، من از ترسو بودن افرادی که ادعای علم دارند و با امام ناصر محمد یمانی گفتگو می‌کنند در تعجبم که چرا خود را با گذاشتن عکس و اسم حقیقی معرفی نمی‌کنند و در پایگاه عکس و نام واقعی خود را نمی‌گذارند، تا فردی را که مدعی علم است بشناسیم. از چه می‌ترسید؟ امام ناصر محمد یمانی اسم و عکس خود را گذاشته و از سرزنش هیچ کس نمی‌ترسد. به هرحال از نظر ما مشکلی نیست، مهم این است که برای کسی که به ما گفتگو می‌کند به حق حجت ارائه کنیم. ابوخالد! می‌بینم قسمتی از بیان امام ناصر محمد یمانی را گرفته و تفاصیل آن را وامی‌گذاری تا برخی از انصار و حق جویان را گیج کنی و حقیقت امرامام مهدی ناصر محمد یمانی را از نگاه آنها بپوشانی. اگر واقعا به دنبال حق بودی آن موضوع را به صورت کامل و مفصل می‌آوردی و سپس با بیانی درست‌تر و هدایتگرتر به آن پاسخ می‌دادی.
    اما درباره اینکه می‌گویی چطور
    محمد رسول‌الله صلى الله عليه وآله وسلم بر حسب فتوای ناصر محمد یمانی از داستان اصحاب کهف و خلقتشان خبر نداشت و اینکه می گویی:
    اقتباس المشاركة :
    چطور ناصر محمد یمانی درباره نبی علیه الصلاة السلام چنین چیزی می‌گوید؟
    انتهى الاقتباس
    جوابت را مستقیم از کلام پروردگارعالمیان می‌آوریم که به جدِّ من محمد رسول‌الله صلى الله عليه وآله وسلم فرموده است:
    {لو اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا}صدق الله العظيم [ الكهف : ۱۸]

    سؤالی که مطرح می‌شود این است که اگر محمد رسول‌الله صلى الله عليه وآله وسلم از ماجرای خفتگان در غار خبر داشت، پس چرا از آنها ترسیده و فرار می‌کرد؟ پس باید دلیلی وجود داشته باشد که خداوند محمد رسول‌الله صلى الله عليه وآله وسلم را از آن آگاه نکرده باشد و برای همین به علت دیدن چیزی که در عمر خود ندیده بود، دچار تعجب شود. چه کسی راز حق آنها را برایتان بیان کرده است؟ آیا مهدی منتظر نیست؟ علت این است که اصحاب کهف از انسان‌های اولیه هستند، آنها که عمرشان به هزاران سال می‌رسید و برای همین بدنشان مانند بدن ما نبوده است. به یاد بیاورید از زمان آغاز دعوت نبی الله نوح علیه الصلاة و السلام تا زمان وقوع توفان چند سال گذشت؛ خداوند تعالی می‌فرماید:
    {وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ ﴿١٤} صدق الله العظيم [العنكبوت].
    اما عمر نوح بیشتر از این است، چون قبل از برانگیخته شدن به رسالت سنی از او گذشته و توفان نیز باعث هلاکت او نشد؛ لذا بعد از توفان نیز مدتی زندگی کرد. حال سؤالی که عقل و منطق مطرح می‌کند این است که: آیا جسد و بدن اقوام اولیه مانند بدن بشر امروزی بوده است؟ یا عقل این گونه حکم می‌کند: از آنجا که عمر آنها به هزاران سال می‌رسیده؛ پس باید بدنشان نیز مانند عمرشان که بیش از عمر مردمان آخرالزمان است، بزرگ تر از بدن بشر کنونی باشد.از آنجا که تعداد زیادی از مردم این زمان بقایای اجساد بزرگی را که متعلق به مردم آن زمان است، پیدا کرده‌ا
    ند که گواهی بر درستی بیانات امام ناصر محمد یمانی است و از آنجایی که اصحاب کهف نیز از مردمان اولیه‌اند، پس باید اجساد آنها هم بزرگ باشد و برای همین خداوند به نبیّ خود می‌فرماید:
    {لو اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا}صدق الله العظيم [ الكهف : ۱۸]
    این دلالت بر آن دارد که خداوند درباره آنها و کیفیت خلقتشان و اینکه چرا آنها از آیات عجیب خداوندند، چیزی به نبی خود نفرموده است. خداوند بنا بر حکمت خود، نه چیزی از تفاصیل داستان آنها و نه چیزی درباره بزرگی جثه آنها بیان نکرده بود. چون ایشان [پیامبر] دانشی درباره اینکه چگونه ممکن است جسد انسان آن قدر بزرگ باشد، نداشتند و مشاهده آن باعث تعجب شدیدشان می‌شد و اگر از آنها اطلاع پیدا می‌کردند؛ حتما عقب‌گرد کرده و با ترس شدید از آنها می‌گریختند و چه کسی راستگوتر از خداوند است و برای همین خداوند تعالی خطاب به نبی خود می‌فرماید:
    {لو اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا}صدق الله العظيم [ الكهف : ۱۸ ]
    ممکن است ابوخالد حرف مرا قطع کرده و بگوید: « ناصر محمد یمانی! از کجا می‌دانی خداوند درباره اصحاب کهف فتوای مفصلی به نبیّ خود نداده است»؟ امام ناصر محمد یمانی در پاسخ می‌گوید: بیا تا اول یک سؤال علمی و منطقی مطرح نمائیم، چرا خداوند به نبی خود می فرماید:
    {لو اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا}صدق الله العظيم
    حال ببینید عقل و منطق چه جوابی به این سؤال می‌دهد. اول اینکه بدون شک خداوند جز ظاهر قصه چیزی درباره اصحاب کهف به نبی خود نفرموده و داستان آنها و چگونگی خلقتشان را روشن نکرده است و به خاطر آنکه محمد رسول‌الله صلى الله عليه وآله وسلم از بزرگی جسد آنها چیزی از خداوند نشنیده بود؛ پس اگر با آنها روبرو می‌شد، حتماً وجودشان پر از رعب و هراس شده و می‌گریختند. حال ابوخالد! بیا تا به فتوای خداوند درآیات محکم کتابش مراجعه کنیم تا ببینیم استدلال عقل، مبنی بر داده نشدن فتوا به رسول خداوند در مورد اصحاب کهف را تأیید می‌‌کند؟ جوابی را که باعقل و منطق هماهنگ است در کتاب می‌یابیم، خداوند تعالی می‌فرماید:
    {سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ ۖ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ ۚ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ ۗ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا ﴿٢٢} صدق الله العظيم [الكهف].

    به این فرموده خداوند تعالی توجه کنید:
    {وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا}
    صدق الله العظيم
    این نشانه آن است که خداوند درباره آنها فتوایی برای رسولش صادر نکرده است وگرنه چرا باید ایشان بخواهند از اهل کتاب درباره آنها سؤال کنند؟! ولی خداوند ایشان را از پرس‌وجو درباره اصحاب کهف منع می‌نماید و فقط ظاهر ماجرا، آن هم به صورت خلاصه و بدون تفاصیل در باره اصل داستان و ماجرایشان، تعداد، اسامی و کیفیت خلقتشان برای رسول بیان شده بود و خداوند نبیّ خود را نهی می‌کند تا چیزی از اهل کتاب نپرسد چون دانش آنها بر اساس گمانشان بوده است. برای همین خداوند تعالی می فرماید:

    {فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاء ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا}
    صدق الله العظيم [الكهف :۲۲]
    اما ابوخالد و افرادی مانند او زمین و زمان را به ه
    م می‌دوزند که: « چطور ناصر محمد یمانی می‌گوید محمد رسول‌الله صلى الله عليه وآله وسلم از تفاصیل مربوط به اصحاب کهف و از کیفیت آفرینش جسمشان بی‌خبر است، اما ناصر محمد یمانی این قصه را با تفصیل برای ما بیان می‌کند. آیا این بدان معنی است که او خود را داناتر از محمد رسول‌الله صلى الله عليه وآله وسلم می‌داند»؟ امام مهدی در پاسخ آنها می‌گوید: برای همین است که خداوند امام مهدی را امام رسول‌الله مسیح عیسی‌بن‌مریم علیه الصلاة و السلام قرار داده است، چون او از نظر علمی دانش بیشتری نسبت به مسیح عیسی‌بن‌مریم علیه الصلاة و السلام دارد و برای همین خداوند چهار نفر از انبیاء خود را وزیر او قرار داده است و آنها {أصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آَيَاتِنَا عَجَبًا}هستند.
    ابوخالد! این از نشانه‌های خداوند است که به اذن پروردگار شما درستی آن را در عالم واقعیات خواهید دید .خداوند تعالی فرموده است:

    {وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِّنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَن يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا}
    صدق الله العظيم [ الكهف:۱۷]
    ای کسی که خود را ابوخالد می‌نامی! می بینم با ما جدال کرده و می‌گویی درباره فتنه مسیح کذاب و اینکه می‌گوییم هزار دلیل از کتاب برای بطلان تصورات شما درباره فتنه مسیح کذاب می‌آوریم؛ دروغ می‌گویم و از ناصر محمد یمانی می‌خواهی هزار دلیل از کتاب بیاورد و اگر نتواند دروغگوست. امام ناصر محمد یمانی در پاسخ می‌گوید: ابوخالد! اگر توانستی تنها یک دلیل حق در رد برهان من بیاوری، این نشانه آن است که امام ناصر محمد یمانی کذاب است، چون توانسته‌ای دربرابر او حجت حق اقامه کنی . یک دلیل کافی است. آیا آوردن یک دلیل و غلبه بر من آسان‌تر از آوردن هزار دلیل نیست ؟ برهان من در این فرموده خداوند تعالی است:
    {فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿٨٦تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٨٧فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿٨٨فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ ﴿٨٩وَأَمَّا إِن كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ ﴿٩٠فَسَلَامٌ لَّكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ ﴿٩١وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ ﴿٩٢فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ ﴿٩٣وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ ﴿٩٤إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ ﴿٩٥فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ ﴿٩٦} صدق الله العظيم [الواقعة].
    ابوخالد و علمای امت و عامه مردم می‌دانند منظور خداوند بازگرداندن روح به بدن مرده بعد از خروج آن است، لذا خداوند باطل را به چالش کشیده و می‌فرماید:
    {فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿٨٦تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٨٧} صدق الله العظيم
    آیا عقل و منطق می‌پذیرد خداوند با معجزه بازگرداندن روح فقط یک مرده، ولو برای یک بار؛ به مسیح کذاب کمک کند تا ادعای خود را ثابت نماید؟! اگر فتوا را به عقل خود بسپاریم، آیا عقلِ انسانِ عاقل می‌پذیرد که خداوند با کمک کردن به مسیح کذاب، چالشی که در کتاب خود در برابر اهالی باطل قرار داده است نقض نماید؟
    {فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿٨٦تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٨٧} صدق الله العظيم

    آیا نمی‌بینید کسانی هستند که فتنه مسیح کذاب را بر اساس روایاتی مانند آنچه که در زیر می آید، زنده کردن مرده می‌دانند:

    اقتباس المشاركة :
    یعقوب فرزند ابراهیم از صالح از فرزند شهاب از عبیدالله بن عبدالله بن عتبه از اباسعید خدری نقل م کند که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم حدیثی طولانی درباره دجال برایمان گفتند: دجال می‌آید درحالی‌که ورود او به شهر مدینة ممنوع شده است و در آن روز مردی برای او خارج می‌شود که بهترین مردم است یا از بهترین مردمان است و می‌گوید من شهادت می‌دهم که تو دجالی که رسول‌الله صلى الله عليه وسلم خبرش را به ما داده بود.او می‌گوید آیا اگر اورا کشتم و سپس زنده کردم در مورد من باز هم شک می‌کنید؟ گفتند خیر، پس او را کشت و سپس زنده کرد .وقتی که زنده‌اش کرد [مقتول] گفت بهدخدا قسم که قبل از این به این اندازه به تو بصیر نبودم دجال می‌خواهد دوباره اورا بکشد ولی نمی‌تواند
    انتهى الاقتباس
    پایان
    سؤالی که مطرح می‌شود این است: آیا این روایت با بازگرداندن روح یک مرده به بدنش باعث نقض چالش خداوند در کتابش نیست؟ اگر خداوند به باطل یاری برساند و جسد مرده را با بازگرداندن روح به آن زنده کند، این به معنی تایید ادعای باطل است و با برهانی آشکار ثابت می‌کند دجال می‌تواند مرده را زنده کند! درحالی‌که تنها خداوند است که می‌میراند و زنده می‌کند و چقدر در آیات محکم کتاب خود بارها این امر را به شما یادآوری کرده است و از آنجا که خداوند در آیات محکم کتابش می‌فرماید:

    {قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا يُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا يُعِيدُ ﴿٤٩} صدق الله العظيم [سبأ]
    برای همین خداوند با این آیات اهالی باطل را به چالش می‌کشد که اگر می‌توانند جسد مرده را با بازگرداندن روح به آن زنده کنند:
    {فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿٨٦تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٨٧} صدق الله العظيم

    آیا این چالش به تأویلی غیر از آنچه که در آن می‌بینیم، نیاز دارد؟ این آیات بسیار محکم و برای علما و عامه مسلمانان قابل درک می‌باشند. خداوند اهالی باطل را به چالش می‌کشد که اگر می‌توانند روح را به جسد بازگردانند. ای انصار! به خداوند قسم که شیاطین می‌خواهند از طریق کسانی که بر آنها تسلط پیدا کرده و زیر نفوذ شیاطین هستند، شما را جداً از پیروی از امام مهدی بازدارند و در آرزوی آن هستند که شما را بعد از آوردن ایمان به بیان حق به کفر بازگردانند. تصدیق فرموده خداوند تعالی:

    {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تُطِيعُوا فَرِيقًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ ﴿١٠٠} صدق الله العظيم [آل عمران].

    من نمی گویم ابوخالد از شیاطین بشر است اما روش او درفریبکاری و تشکیک در حق، مانند آنهاست. آنها که با پنهان‌کاری قسمتی از موضوع را گرفته و بقیه تفاصیل مربوط به همان موضوع را رها می‌کنند تا خواننده تصور کند از بیان امام ناصر محمد یمانی نقل قول آورده‌اند. به او می‌گوییم: ابوخالد! این روش نقل قول‌ آوردن تو از بیانات امام مهدی درباره قرآن عظیم،
    مانند کسی است که آیه زیر را از بیان خداوند تعالی اقتباس کند که:
    { فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ
    }صدق الله العظيم
    و باقی را رها کند و بگوید ببینید نماز بدعت است و خداوند چیزی درباره آن نازل نفرموده است؛ مگر خداوند نمی‌فرماید:
    { فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ}صدق الله العظيم
    و اما آن گاوی که از فکر خود استفاده نمی‌کند، می‌گوید: «خوب این مرد راست می‌گوید از قرآن دلیل آورده که نماز بدعت است و از قرآن برهان روشن آورده که خداوند می‌فرماید: { فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ}صدق الله العظيم.
    کسانی که قصد منحرف کردن مسیر حق را دارند نیز همین گونه از بیانات ناصر محمد یمانی نقل قول می‌آورند؛ چند کلمه را گرفته و باقی تفاصیل را که درباره همان موضوع است، رها می‌کنند تا برای فرد روشن نشود که ناصر محمد یمانی به حق سخن می‌گوید؛ و متاسفانه در میان انسان‌ها، گاوهایی وجود دارند که بدون تفکر به ناصر محمد یمانی شک می‌کنند. آنها از فریب‌کاری شیاطین بشر پیروی می‌کنند، کسانی که تلاش دارند مسیر تبعیت از بیان حق قرآن را منحرف کنند و کسی که بعد ازاینکه حق برایش روشن شد از آن عدول کند؛ خداوند قلبش را از دیدن حق منحرف خواهد ساخت، حتی اگر قبل از آن ایمان داشته باشد؛ مَثَل مهدی منتظر ناصر محمد یمانی مانند نبی الله موسى عليه الصلاة والسلام و برخی از پیروان اوست. تصدیق فرموده خداوند تعالی:

    {وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَد تَّعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّـهِ إِلَيْكُمْ ۖ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّـهُ قُلُوبَهُمْ ۚ وَاللَّـهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ ﴿٥} صدق الله العظيم [الصف].
    اما الحمدالله من خبر ندارم کسی از انصار بعد از این که حق برایش آشکار شد از آن منحرف شده باشد و به راستی که این موعظه‌ای از جانب خداوندشان است و بعد از حق چیزی جز گمراهی نیست. نصیحتی به شما می‌کنم؛‌ فکر کنید که آیا اینان بعد از فریب‌کاری و منحرف کردن بیان حق قرآن؛ به جای آن بیانی که از آن خوششان نمی‌آمد؛ بیانی بهتر و درست‌ر و هدایتگر تر از بیان ناصر محمد یمانی ارائه می‌دهند؟ جواب این است که خیر آنها برهانی ندارند و تنها با فریب‌کاری قسمتی از بیان را گرفته و می‌گویند: « ناصر محمد یمانی می‌گوید او درباره سرنوشت اصحاب کهف از محمد رسول‌الله بیشتر می‌داند» و سپس این قسمت از متن بیان را می‌آورند، اما آن بخشی از بیان را که ثابت می‌کند دانش امام مهدی در باره اصحاب کهف بیشتر است؛ نمی‌آوردند و اینکه چگونه او حقیقت ماجرای آنها را از قرآن عظیم گرفته و به تفصیل بیان کرده را پنهان می‌کنند. اما امام مهدی درجات علمی جدِّ خود را پایین نمی‌آورد.علت اینکه خداوند به نبیّ خود درباره اصحاب کهف فتوا نداده است؛ نشانگر حکمت بالغه خداوند است تا بعد از آنکه آنها پیدا شدند به عنوان نشانه‌ای برای تصدیق بیان حق قرآن عظیم [توسط امام مهدی] در عالم واقعیات باشند ولی اکثر مردم از حق روگردان بوده و بیزارند، إنا لله وإنا إليه لراجعون. وسلامُ على المُرسلين والحمدُ لله رب العالمين.
    خليفة الله وعبده الإمام المهدي ناصر محمد اليماني

    اقتباس المشاركة 14754 من موضوع الرد على أبي خالد: الله لم يفتِ نبيَّه في شأن أصحاب الكهف إلا عن ظاهر القصة..


    الإمام ناصر محمد اليماني
    30 - 05 - 1432 هـ
    04 - 05 - 2011 مـ
    06:09 صــباحاً
    ـــــــــــــــــــــ



    الرد على أبي خالد :
    الله لم يفتِ نبيَّه في شأن أصحاب الكهف إلا عن ظاهر القصة ..


    بسم الله الرحمن الرحيم، والصلاة والسلام على جدي محمد رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - الطيبين وجميع المسلمين، السلام عليكم ورحمة الله وبركاته أحبتي الأنصار السابقين الأخيار، وسلامُ الله على جميع المسلمين الباحثين عن الحقّ من جميع المسلمين والناس أجمعين..

    ويا أيها الحسين بن عمر رئيس إدارة طاولة الحوار العالميّة للمهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني، إنّه لا يهمّني حبيبي في الله أكان أبو خالد علم الجهاد أم غيره من شياطين البشر أو المسيح الكذّاب الشيطان بنفسه؛ بل لا يهمّني على الإطلاق من يكون هذا أبو خالد المُعانِد بغير الحقّ بل يهمّني أن نقيم عليه الحجّة بسلطان العلم المُلجم من محكم القرآن العظيم شرطٌ علينا غير مكذوبٍ أن يكون سلطان العلم بيِّناً من محكم الكتاب يفقهه العالِم وعامة المسلمين، ولذلك نُصدِر الأمر إلى مدير طاولة الحوار الحسين بن عمر أن يرفع الحظر عن المدعو أبو خالد ولو أني أظنّه من الذين لا يهتدون، ولكن الظنّ لا يغني من الحقّ شيئاً فنحن في الحالتين فائزون بالحقِّ سواءٌ اهتدى أم كذّب وتولّى، فإنْ هداه الله إلى الحقّ فالحمد لله وإذا لم يهتدِ إلى الحقّ فيكون الحوار بيني وبينه معذرةً إلى ربّي وربّ الحسين بن عمر وربّ جميع الأنصار لله الواحد القهار وقال الله تعالى:
    {وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا ۙ اللَّـهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا ۖ قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿١٦٤} صدق الله العظيم [الأعراف].

    وما أريده من حبيبي في الله الحسين بن عمر وكافة طاقم إدارة منتديات البشرى الإسلاميّة العالميّة للحوار هو أن يكظموا غيظهم عن الذين يريدون أن يطفئوا نور الله حتى نقيم عليهم الحجّة الداحضة، فإذا أقمنا عليهم الحجّة بالحقِّ فحتماً سيأخذهم الله بالعذاب البئيس تصديقاً لقول الله تعالى:
    {وَإِذْ قَالَتْ أُمَّةٌ مِّنْهُمْ لِمَ تَعِظُونَ قَوْمًا ۙ اللَّـهُ مُهْلِكُهُمْ أَوْ مُعَذِّبُهُمْ عَذَابًا شَدِيدًا ۖ قَالُوا مَعْذِرَةً إِلَىٰ رَبِّكُمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ ﴿١٦٤فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ ﴿١٦٥} صدق الله العظيم [الأعراف].

    فانظروا لقول الله تعالى:
    {فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُكِّرُوا بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنْهَوْنَ عَنِ السُّوءِ وَأَخَذْنَا الَّذِينَ ظَلَمُوا بِعَذَابٍ بَئِيسٍ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ ﴿١٦٥} صدق الله العظيم [الأعراف]، وذلك بعد إقامة الحجّة عليهم من قِبَل الدعاة إلى الحقّ برغم أنّ حجّة القرآن العظيم قائمةٌ على الناس حتى من قبل أن يبعث الله المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني وإنما نزيدهم تبياناً ونُذكِّرهم بالحقِّ من ربِّهم ولعلهم يتقون.

    ويا أيها الضيف أبا خالد كن من تكون، واعْلم أنّ السعي لفتنة الأنصار عن الحقّ جُرمُ ذلك في الكتاب أعظم من لو أنك قتلته برغم أنّ قتل النفس بغير الحقّ كأنما قتل الناس جميعاً، فما أعظم عذاب الله سيكون للذين يسعون إلى فتنة المؤمنين عن اتَّباع سبيل الحقّ والصدّ عن الحقّ وإطفاء نور الله ويأبى الله إلا أن يُتِمَّ نوره ولو كره المجرمون ظهوره.

    ويا أبا خالد قد تكون منهم أو من غيرهم - الله أعلم - فلا يهمّني من تكون، وأَستغرب الجبنَ في كثيرٍ من الذين يدَّعون العلم ويحاورون الإمام ناصر محمد اليماني لماذا لا يُبرِزون أنفسهم بالصورة والاسم الحقّ في الموقع ليتبيَّن لنا شخصية الذي يدَّعي العلم، فلِمَ الخوف؟ فها هو الإمام ناصر محمد اليماني يظهر لكم بالاسم والصورة ولا أخاف في الله لومة لائم، ولكن لا مشكلة لدينا والمهم هو أن نقيم على من يحاورنا الحجّة بالحقّ.

    ويا أبا خالد إني أراك تقتص من بيان الإمام ناصر محمد اليماني كلماتٍ وتذر التّفصيل لكي تلبس على بعض الأنصار والباحثين عن الحقّ حتى تجعلهم يلتبس عليهم الأمر في شأن الإمام المهديّ ناصر محمد اليماني، ولو أنّك تريد الحقّ إذاً لوجدناك تقتبس كامل الموضوع المفصَّل في ذات النقطة ومن ثمّ تردّ عليها بالبيان الأهدى سبيلاً والأصدق قيلاً.

    وأما قولك كيف أنّ محمداً رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - لا يعلم عن قصة أصحاب الكهف وكيفيّة خلقهم حسب فتوى ناصر محمد اليماني فتقول:
    اقتباس المشاركة :
    وكيف يقول ذلك ناصر محمد اليماني عن النبيّ عليه الصلاة والسلام؟
    انتهى الاقتباس
    ومن ثمّ أردُّ عليك بالحقِّ مباشرةً من ربّ العالمين الذي يقول لجدي محمد رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم: {لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا} صدق الله العظيم [الكهف:18]. والسؤال الذي يطرح نفسه هو: لو اطَّلع محمدٌ رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - على النائمين في الكهف؛ لماذا سوف يُوَلِّي منهم فراراً ويمتلِئ منهم رعباً؟ فلا بدّ أن يكون هناك سببٌ لم يُعلِم الله به محمداً رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم، ولذلك سوف يتفاجأ بشيءٍ يراه لم يرَه في حياته، فمن الذي بيَّن لكم السرّ بالحقّ، أليس المهديّ المنتظَر؟ أنّ السبب هو أنهم من الأمم الأولى من الذين كانوا يتعمّرون آلاف السنين فليست أجسادهم كما هي أجسادنا، فتذكَّر أنّ زمن دعوة نبي الله نوح عليه الصلاة والسلام في قومه من بدء الدعوة فقط حتى جاء موعد الطوفان وقال الله تعالى: {وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَىٰ قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلَّا خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ ﴿١٤} صدق الله العظيم [العنكبوت].

    ولكن له عمر من قبل أن يبعثه الله رسولاً، وكذلك لم يُهلِكه الله بالطوفان عليه الصلاة والسلام؛ بل تعمَّر من بعد الطوفان، والسؤال الذي يطرح نفسه للعقل والمنطق: فهل أجساد تلك الأمم الأولى كمثل أجساد البشر اليوم أم أن العقل يقول بما أن أعمارهم تُعدّ بآلاف السنين فلا بدّ أنّ أجسادهم كذلك مضاعفةٌ كما أعمارهم مضاعفةٌ على أعمار أُمم آخر الزمان؟ ولأنه يوجد في هذه الأمّة كثيرٌ من الذين عثروا على هياكلَ عظميّةٍ بشريّةٍ ضخمةٍ مصدِّقةٍ لبيان الإمام ناصر محمد اليماني عن أجساد الأمم الأولى لكونها ضخمةً جداً، وبما أنّ أصحاب الكهف هم من الأمم الأولى ولذلك أجسادهم ضخمةٌ ولذلك قال الله تعالى لنبيِّه:
    {لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا} صدق الله العظيم [الكهف:18].

    وهذا يدل أنّ الله لم يُفتِ نبيَّه في شأنهم عن كيفية خلقهم ولماذا هم من آيات الله عجباً ولا عن تفصيل قصتهم ولا عن ضخامة أجسادهم لحكمةٍ من الله، وبما أنّه لم يكن لديه العلم مسبقاً عن كيفية ضخامة أجسادهم ولذلك سوف يتفاجأ بما لم يُحِط به علماً من قبل، ولذلك لو اطَّلع عليهم حتماً سوف يُوَلِّي منهم فراراً ويَمْتَلئ منهم رعباً. ومن أصدق من الله قيلاً! ولذلك قال الله تعالى مخاطِباً نبيّه:
    {لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا} صدق الله العظيم [الكهف:18].

    ولربّما يودّ أن يقاطعني أبو خالد ويقول: "يا ناصر محمد اليماني، فما يدريك أنَّ الله لم يُفصِّل لنبيِّه الفتوى في شأن أصحاب الكهف؟ ومن ثمّ يردّ عليه الإمام ناصر محمد اليماني وأقول: تعال لنطرح السؤال أولاً على العلم والمنطق: لماذا يخاطب الله نبيَّه بقوله:
    {لو اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِرَارًا وَلَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْبًا} صدق الله العظيم؟ ومن ثم ننظر لجواب العقل والمنطق أولاً فسوف يقول لا شكّ ولا ريب أن الله لم يُفتِ نبيَّه في شأن أصحاب الكهف إلا عن ظاهر القصة ولم يُفصِّل له قصتهم وخلقهم تفصيلاً، وبما أن محمداً رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - لم يُحِطه الله عن ضخامة أجسادهم فحتماً لو اطَّلع عليهم سيُوَلِّي منهم فراراً ويَمْتَلئ منهم رعباً.

    ومن ثم تعال يا أبا خالد لننظر الفتوى في محكم الكتاب؛ هل تأتي مصدِّقةً للعقل والمنطق أنَّ الله لم يُفتِ رسوله في شأن أصحاب الكهف؟ ومن ثم نجد الجواب مطابِقاً للعقل والمنطق وقال الله تعالى:
    {سَيَقُولُونَ ثَلَاثَةٌ رَّابِعُهُمْ كَلْبُهُمْ وَيَقُولُونَ خَمْسَةٌ سَادِسُهُمْ كَلْبُهُمْ رَجْمًا بِالْغَيْبِ ۖ وَيَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَثَامِنُهُمْ كَلْبُهُمْ ۚ قُل رَّبِّي أَعْلَمُ بِعِدَّتِهِم مَّا يَعْلَمُهُمْ إِلَّا قَلِيلٌ ۗ فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا ﴿٢٢} صدق الله العظيم [الكهف].

    فانظروا لقول الله تعالى
    {وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا} صدق الله العظيم؛ فهذا يعني أنّ الله لم يُفتِ رسوله في شأنهم ولو أفتاه الله في شأنهم إذاً فلماذا يستفتي في شأنهم أهل الكتاب؟ ولكن الله نهاه أن يسألهم الفتوى عن شأن أصحاب الكهف لكونه لم يأتِه إلا ظاهر القصة بغير تفصيلٍ عن قصتهم وشأنهم وأسمائهم وعددهم وكيفية خلقهم، ولكن الله نهى نبيّه أن يستفتي أهل الكتاب في أصحاب الكهف فلن يفتوه بالحقِّ كونهم لا يعلمون إلا رجماً بالغيب ولذلك قال الله تعالى: {فَلَا تُمَارِ فِيهِمْ إِلَّا مِرَاءً ظَاهِرًا وَلَا تَسْتَفْتِ فِيهِم مِّنْهُمْ أَحَدًا} صدق الله العظيم [الكهف:22].

    ولكنّ أبو خالد وأمثاله أقاموا الدنيا وأقعدوها: "كيف أنّ ناصر محمد اليماني يقول أنّ محمداً رسول الله - صلّى الله عليه وآله وسلّم - لا يعلم عن تفصيل أصحاب الكهف ولا عن كيفية خلق أجسادهم بينما ناصر محمد اليماني يُفصِّل لنا قصّتهم تفصيلاً؟ فهذا يعني أنّه يزعم أنه أعلم من محمدٍ رسول الله صلّى الله عليه وآله وسلّم". ومن ثمّ يردّ عليهم الإمام المهديّ وأقول: ولذلك جعل الله الإمام المهديّ هو الإمام لرسول الله المسيح عيسى ابن مريم عليه الصلاة والسلام لكونه أرفع درجةً في العلم من رسول الله المسيح عيسى ابن مريم عليه الصلاة والسلام، ولذلك جعل الله من وزرائه أربعةً من الأنبياء عليهم الصلاة والسلام وهم:
    {أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا} [الكهف:9].

    ويا أبا خالد تلك من آيات الله سترونها بالحقِّ على الواقع الحقيقي قريباً بإذن الله وقال الله تعالى:
    {وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِّنْهُ ۚ ذَٰلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّـهِ ۗ مَن يَهْدِ اللَّـهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ ۖ وَمَن يُضْلِلْ فَلَن تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُّرْشِدًا} صدق الله العظيم [الكهف:17].

    ويا من يسمِّي نفسه أبو خالد، كذلك نراك تحاججنا أننا نُكذِّب بفتن المسيح الكذاب ونقول نأتي بألف دليلٍ من الكتاب على بطلان ما تزعمون من فتن المسيح الكذاب، وتريد من ناصر محمد اليماني أن يأتي بألف دليلٍ من الكتاب، ما لم فهو كذاب! ومن ثمّ يردّ عليك الإمام ناصر محمد اليماني وأقول: لئِن رددتَ بالحقِّ على دليلٍ واحدٍ فقط يا أبا خالد فقد أصبح الإمام ناصر محمد اليماني كذَّاباً لو أنك أقمت عليه الحجّة بالحقِّ ولو في دليلٍ واحدٍ فقط؛ أليس ذلك أهون عليك من ألف دليل؟ فاغلبني في دليلٍ واحدٍ من الألف الدليل وهو في قول الله تعالى:
    {فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿٨٦تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٨٧فَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ ﴿٨٨فَرَوْحٌ وَرَيْحَانٌ وَجَنَّتُ نَعِيمٍ ﴿٨٩وَأَمَّا إِن كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ ﴿٩٠فَسَلَامٌ لَّكَ مِنْ أَصْحَابِ الْيَمِينِ ﴿٩١وَأَمَّا إِن كَانَ مِنَ الْمُكَذِّبِينَ الضَّالِّينَ ﴿٩٢فَنُزُلٌ مِّنْ حَمِيمٍ ﴿٩٣وَتَصْلِيَةُ جَحِيمٍ ﴿٩٤إِنَّ هَـٰذَا لَهُوَ حَقُّ الْيَقِينِ ﴿٩٥فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ ﴿٩٦} صدق الله العظيم [الواقعة].

    وبما أنّ أبا خالد وعلماء الأمّة وعامّتهم ليعلمون أنّ الله يتحدّث عن الروح من بعد خروجها من الجسد فيموت، ومن ثم يتحدّى الله الباطل أن يرجعها:
    {فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿٨٦تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٨٧} صدق الله العظيم، فهل من العقل والمنطق أن يُصدِق الله دعوى المسيح الكذَّاب بمعجزة إرجاع الروح إلى الجسد من بعد الموت ولو لميِّتٍ واحدٍ فقط ولو مرةً واحدةً؟ فإذا أرجعنا الفتوى للعقل لما تقّبلها على الإطلاق عقلُ كلِّ إنسانٍ عاقلٍ فسوف يقول: "وكيف يُصدِق الله المسيح الكذاب بمعجزةٍ من عنده فيُناقِض تحدِّيه في الكتاب إلى الباطل من دونه: {فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿٨٦تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٨٧} صدق الله العظيم؟".

    أفلا ترى أن الذين يروون فتنة المسيح الكذاب بالرواية عن إحياء ميتٍ ويقولون أنه يُميته ثم يُحييه كما يفترون بالرواية التالية:
    اقتباس المشاركة :
    حدثنا يعقوب وهو بن إبراهيم بن سعد حدثنا أبي عن صالح عن بن شهاب أخبرني عبيد الله بن عبد الله بن عتبة أن أبا سعيد الخدري قال ثم حدثنا رسول الله صلى الله عليه وسلم يوما حديثا طويلا عن الدجال فكان فيما حدثنا قال يأتي وهو محرم عليه أن يدخل نقاب المدينة فينتهي إلى بعض السباخ التي تلي المدينة فيخرج إليه يومئذ رجل هو خير الناس أو من خير الناس فيقول له أشهد أنك الدجال الذي حدثنا رسول الله صلى الله عليه وسلم حديثه فيقول الدجال أرأيتم إن قتلت هذا ثم أحييته أتشكون في الأمر فيقولون لا قال فيقتله ثم يحييه فيقول حين يحييه والله ما كنت فيك قط أشد بصيرة مني الآن قال فيريد الدجال أن يقتله فلا يسلط عليه.
    انتهى الاقتباس
    انتهى

    والسؤال الذي يطرح نفسه: أليست هذه الرواية جاءت لِتكسر تحدِّي الله في محكم كتابه بإرجاع روح ميتٍ واحدٍ إلى الجسد؟ ويقول الله أنه لو صدق الباطل وأحيا الجسد برجوع الروح فيه فقد صدق وأثبت بالبرهان المبين أنه المحيي والمميت! وبما أنّ الله هو المحيي والمميت فكم ذَكَر الله ذلك كم مرة في الكتاب؟ وبما أنّ الله أفتى في محكم كتابه وقال:
    {قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا يُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا يُعِيدُ ﴿٤٩} صدق الله العظيم [سبأ]. ولذلك تحدَّى الله الباطل من دونه أن يأتوا بهذه الآية على الواقع الحقيقي فيُحيوا جسد الميت برجوع الروح فيه: {فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ مَدِينِينَ ﴿٨٦تَرْجِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ ﴿٨٧} صدق الله العظيم، فهل هذا التحدِّي يحتاج إلى تأويلٍ غير ما نراه؟ ولكنها آيةٌ محكمةٌ يعلمها العالِم وعامة المسلمين أنَّ الله يتكلم عن روح الميت من بعد خروجها فيتحدَّى الباطل بإرجاعها إلى الجسد.

    ويا معشر الأنصار، والله لَيحاول الشياطين عن طريق الذين استحوذوا عليهم أن يَصدُّوكم عن اتِّباع الإمام المهدي صدوداً كبيراً ولو أنكم أطعتموهم لَيردّونكم من بعد إيمانكم بالبيان الحقّ كافرين تصديقاً لقول الله تعالى:
    {يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِن تُطِيعُوا فَرِيقًا مِّنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ يَرُدُّوكُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ كَافِرِينَ ﴿١٠٠} صدق الله العظيم [آل عمران].

    ولا أقول أنّ أبا خالد من شياطين البشر، ولكن طريقة تدليسه وتشكيكه في الحقّ ما عهدناها إلا منهم كونهم يُدلِّسون ويقومون باقتباس جزءٍ من الموضوع ويتركون باقي التفصيل في قلب وذات الموضوع حتى يرى القارئ أنهم يقتبسون من بيان ناصر محمد اليماني. ومن ثم نقول يا أبا خالد ما أشبه اقتباسكم من بيانات الإمام المهديّ للقرآن العظيم كمثل من يقتبس من القرآن العظيم ويقول قال الله تعالى:
    {فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ} صدق الله العظيم [الماعون:4]. ومن ثم يُعلِّق على ذلك ويقول: "أفلا ترون أنّ الصلاة بدعةٌ ما أنزل الله بها من سلطان! ألم يقُل الله تعالى: {فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ} صدق الله العظيم؟" فأمّا البقر التي لا تتفكر فسوف يقولون: "صدق هذا الرجل، فقد اقتبس البرهان من القرآن أنّ الصلاة بدعةٌ ما أنزل الله بها من سلطان! فجاء بالبرهان المبين من القرآن وقال الله تعالى: {فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ}". وكمثل هذا الاقتباس الباطل تجدون اقتباس الذين يَصدّون عن الحقّ صدوداً فيقتبس من بيان ناصر محمد اليماني الحقّ كلماتٍ فيترك التفصيل الباقي من البيان في ذات الموضوع حتى لا يتبيّن له أنّ ناصر محمد اليماني ينطق بالحقّ! وللأسف إنّه يوجد بقرٌ من البشر لا تتفكر، فقد يشكّ في شأن ناصر محمد اليماني بعد أن كان من التابعين بسبب تدليس شياطين البشر الذين يصدّون عن البيان الحقّ للذِّكر، ومن زاغ عن الحقّ من بعد ما تبيَّن له أنه الحقّ أزاغ الله قلبه عن الحقّ حتى لو كان يؤمن من قبلُ أنّ المهديّ المنتظَر ناصر محمد اليماني كمثل نبي الله موسى عليه الصلاة والسلام وبعض الذين اتّبعوه تصديقاً لقول الله تعالى: {وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِي وَقَد تَّعْلَمُونَ أَنِّي رَسُولُ اللَّـهِ إِلَيْكُمْ ۖ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّـهُ قُلُوبَهُمْ ۚ وَاللَّـهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ ﴿٥} صدق الله العظيم [الصف].

    غير أني والحمدُ لله لا أعلم بأحد أنصاري زاغ عن الحقّ بعدما تبيَّن له أنّه الحقّ، وإنما ذلك موعظةٌ لهم من ربِّهم وما بعد الحقّ إلا الضلال، وإنما أعظكم بواحدةٍ وهو أن تتدبّروا، فهل بعد التدليس والصدّ عن البيان الحقّ للكتاب فهل تجدونهم يأتون بالبيان لِما أنكروه هو أحسن من بيان ناصر محمد اليماني وأصدق قيلاً وأهدى سبيلاً؟ والجواب: لن تجدوا لهم أيّ برهانٍ إلا اقتباس التدليس كمثل أن يقول:" إنَّ ناصر محمد اليماني يقول إنّه أعلم من محمدٍ رسول الله عن أصحاب الكهف" ومن ثم يأتي بذلك القول من البيان ولكنكم لا تجدون أنّه جاء بما يثبت زيادة علم الإمام المهدي عن أصحاب الكهف كيف أنّه فصَّل حقيقتهم تفصيلاً من القرآن العظيم، غير أنَّ الإمام المهدي لا يُنقِص من درجة جدّه العلميّة، وإنما عدم فتوى الله لنبيِّه عن أصحاب الكهف فيها حكمةٌ بالغةٌ حتى يكونوا من آيات التصديق لهذا البيان الحقّ لهذا القرآن العظيم على الواقع الحقيقي حين العثور عليهم،
    ولكن أكثركم للحقِّ كارهون إنّا لله وإنّا إليه لراجعون.

    وسلامٌ على المرسلين، والحمد لله ربّ العالمين ..
    خليفة الله وعبده؛ الإمام المهدي ناصر محمد اليماني .
    ______________

    اضغط هنا لقراءة البيان المقتبس..


المواضيع المتشابهه
  1. مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 03-05-2020, 01:41 PM
  2. مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 28-02-2020, 05:22 AM
  3. مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 12-07-2017, 09:03 PM
  4. بیان امام مهدی منتظر درمورد جنگ‌های جاري ..
    بواسطة فاطمه في المنتدى فارسي
    مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 20-02-2017, 05:14 AM
  5. مشاركات: 0
    آخر مشاركة: 07-10-2013, 08:21 PM
ضوابط المشاركة
  • لا تستطيع إضافة مواضيع جديدة
  • لا تستطيع الرد على المواضيع
  • لا تستطيع إرفاق ملفات
  • لا تستطيع تعديل مشاركاتك
  •